چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

شما نمیدونید من توی زندگیم چه ها کشیدم تا تونستم یه جا بمونم

چند روز قبل یه پست گذاشتم اعتراف کرده بودم که من همیشه میرفتم چون میترسیدم.

الان دلم میخواد بگم: حالا اما دیگه وقت موندنه...


نوشته شده توسط تو

نظرات 1 + ارسال نظر
هیشکی یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 11:25 ق.ظ http://zehnedargir.blogsky.com/

تمرین خوبیه واسه شجاعت

اوهوم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد