چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

به هیچ کس ربطی نداره من الان چه حسی دارم

کاش الان اینجا بودی و من توی بقلت زار زار گریه میکردم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 6 + ارسال نظر
روباه مکار چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:59 ق.ظ

اما اگه به اون ربطش می‌دادی وشع بهتر بود

...

کولیفون چهارشنبه 29 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 03:14 ب.ظ

آدم باید تو همچین آغوشایی بمیره راحت.آغوشی که بشه توش زار زد..

آره واقعاً...

بهار جمعه 31 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 12:17 ب.ظ http://zendanebihesar.blogsky.com

ربط نداره که میگی دیگه

الان میخوای دعوا کنی...؟

absolution شنبه 1 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 04:27 ب.ظ

تحمل بایدت...

چقدر...؟

خاتون پنج‌شنبه 6 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 09:32 ب.ظ

عزززییییییییییزم

خودت عزیزیم...

بهار شنبه 8 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ب.ظ http://zendanebihesar.blogsky.com

نه خانوم

خوبه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد