چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

روزهای تاریک من کمی نور میخواهند، نور

بعضی از روزهات رو به کمک روزهای من بفرست بعضی از روزهای من به شدت تاریک میشن. این طوری حداقل روز هردوتامون گرگ و میش میشه.

کمترین مزیتش اینه که روزهامون شبیه هم میشه و این باعث میشه فاصله های بینمون کمتر بشه...


نوشته شده توسط تو

نظرات 6 + ارسال نظر
کولیفون جمعه 28 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:56 ق.ظ

امروز دلم میخواست باهات حرف میزدم .
کاش دور نیودیم.کاش میشد نشست و حرف زد باهات.

...

ساسان دوشنبه 1 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 06:45 ب.ظ

سلام ،
خوشم نیومد ، لوس بود/

مهمم نیست...

. شنبه 6 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:46 ب.ظ

are

هوممم...

سکوت دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ق.ظ

چقدر بد ...که ما ادما توی گاه وبی گاه زندگی مجبوریم با بعضی ادما خیلی محتاط برخورد کنیم...همونهایی که بودن باهاشون حس شاد بودن میاره ونبودن باهاشون حس دلتنگی............

هوممم...

عابر جمعه 1 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:30 ق.ظ http://www.photonote.com

همش خودمو خر میکنم که جانهای شیفته یه روزی یه جایی به هم گره میخورن...

همه فرصتها از دست رفته و میره
هر چقدم خودمو خر کنم حقیقت اینه:
من از جانهای شیفته میترسم



من خیلی دلم میخواد این کامنت رو بفهمم اما نمیفهمم...

عابر شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 10:27 ق.ظ http://www.photonote.com

بعد از خوندن کامنت سکوت این حرفا ریخت بیرون

میدونی
من موقع کامنت گذشتن برای تو بیشتر از اینکه فکر کنم، حس میکنم

خوبه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد