گاهی اینقدر محتاط میشم ....که از خودم هم میترسم....
میفهمم...
یه ضعیفه
دوشنبه 8 آبانماه سال 1391 ساعت 12:28 ب.ظ
ولی من فک می کنم وقتی آدم از درداش واسه کسی نگه لذت نمی بره فقط درد بیشتری می کشه ولی چون توئی همون لذت رو می بری دلم برات تنگ شده بود خیلی وقته ه ه ه ه ه ه ه ه ه اینجا نیومده بودم خوشحالم که هنوز زنده ای :)
Error
در شما، یه جورایی... آثارِ سادیسم دیده شد :)
اگه منظورت اینه که خود آزاری دارم باید میگفتی مازوخیسم دارم. سادیسم معنیش دگر آزاری هست...
گاهی اینقدر محتاط میشم ....که از خودم هم میترسم....
میفهمم...
ولی من فک می کنم وقتی آدم از درداش واسه کسی نگه لذت نمی بره
فقط درد بیشتری می کشه
ولی چون توئی
همون لذت رو می بری
دلم برات تنگ شده بود
خیلی وقته ه ه ه ه ه ه ه ه ه اینجا نیومده بودم
خوشحالم که هنوز زنده ای :)
من راجع به ترس حرف زدم نه درد...
اما این اسمش نه سادیسمه نه مازوخیسم.یه جور غریزه ی مرگه که فراسوی اصل لذته.
ها ها ها
فراسوی اصل لذت...
ولی با این کار ترسها و ولذتها بیشتر ازت میبُرن
نچ...
مثه همیشه
اوهوم...