چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

dance me to the end of love

من راجع به بعضی از ترسها و وحشتام با هیچکس صحبت نمیکنم که لذت بیشتری ازشون ببرم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 6 + ارسال نظر
pastel جمعه 5 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 03:42 ب.ظ

Error
در شما، یه جورایی... آثارِ سادیسم دیده شد :)

اگه منظورت اینه که خود آزاری دارم باید میگفتی مازوخیسم دارم. سادیسم معنیش دگر آزاری هست...

سکوت دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ق.ظ

گاهی اینقدر محتاط میشم ....که از خودم هم میترسم....

میفهمم...

یه ضعیفه دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 12:28 ب.ظ

ولی من فک می کنم وقتی آدم از درداش واسه کسی نگه لذت نمی بره
فقط درد بیشتری می کشه
ولی چون توئی
همون لذت رو می بری
دلم برات تنگ شده بود
خیلی وقته ه ه ه ه ه ه ه ه ه اینجا نیومده بودم
خوشحالم که هنوز زنده ای :)

من راجع به ترس حرف زدم نه درد...

geist دوشنبه 8 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:59 ب.ظ

اما این اسمش نه سادیسمه نه مازوخیسم.یه جور غریزه ی مرگه که فراسوی اصل لذته.

ها ها ها
فراسوی اصل لذت...

روباه مکار سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 01:29 ق.ظ http://mohamnt.blogspot.com/

ولی با این کار ترس‌ها و ولذت‌ها بیشتر ازت می‌بُرن

نچ...

یه ضعیفه سه‌شنبه 9 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 08:56 ق.ظ

مثه همیشه

اوهوم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد