چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

این آدما یهو یه حرکتی میزنن که اصلا توقع ندارین

بعضی آدما هستن که خیلی دوست دارن انتقام بگیرن اما میترسن...


نوشته شده توسط تو

نظرات 5 + ارسال نظر
romina شنبه 4 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:59 ق.ظ

مثل من

شایدم مثل تو...

Ich یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:08 ب.ظ

آخه بعضی ها ارزششو ندارند٬چون اگه قراره آدم بمیره بهتره با شمشیر کسی بمیره که تاریخ رو فتح می کنه نه با دشنه ی یه چلغوز.

بیشتر وقتا دشنه یه چلغوز شرف داره به یه خراش شمشیر کسی که تاریخ رو فتح کرده...

عابر یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:44 ب.ظ http://photonote

من مادر شدم تو :)
مادر یه پسر مهربون مهر ماهی :)
اینهمه وقت واقعا نیومدم نت :)
انگار زندگیم یه جا خالی بود که این پسر قند عسل اومد نشست توش
پی ام ات رو تازه دیدم، اگه منصرف نشدی یه سر بهم بزن

امیدوارم تو هم تجربش کنی...

منم مهر ماهیم...

علی دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:53 ب.ظ http://mkkh.blogfa.com

از چه میترسن؟
از پشیمونی پشتش؟

نه. کلا مترسن از انتقام. اینا عمق انتقام رو میبینن...

روباه مکار سه‌شنبه 7 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:42 ق.ظ

مث من

شایدم مثل تو...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد