چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

حالش از همتون بهم میخوره

او دریده شده، به همین خاطر نمیتواند شب را برگردد...


نوشته شده توسط تو

نظرات 6 + ارسال نظر
نگار سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 05:48 ب.ظ http://omidbeazadi.blogfa.com//

شب رو چجوری می گردن ؟

بر میگردن...

عابر جمعه 13 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:56 ب.ظ

از همه به هم میخوره حالش...
جای فکر داره این ترکیب

هومممم...

Ich شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:32 ب.ظ

شایدم چون نمی تواند شب را برگرداند دریده شده؟

نه نه این طوری نیست...

علی دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:40 ب.ظ

تو خود حجاب خودی. از میان برخیز

به به چه نکته سنج...

ساسان سه‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:42 ق.ظ

نخ نما بود...
درگیر لفاظی شده ای ، تو جان !

پ ن: دلت واسه من تنگ نشده بود ؟!

نچ...

حسین پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:19 ق.ظ http://blindmind.blogsky.com

خاطراتش دریده شد. یادش نمیاید دگر مرا

نه. به اینا ربطی نداره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد