چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چشمام درد میکنه

دیگه حتی نمیشه زل زد...


نوشته شده توسط تو

نظرات 1 + ارسال نظر
عابر دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:34 ب.ظ

بعضی وقتا طوری رومو کم میکنه که نمیفهمم من باید به اون چیز یاد بدم یا اون به من!
زل میزنه زل میزنه زل میزنه.... لبخندم نمیزنه حتی
بعد روشو بر میگردونه و شروع میکنه به مکیدن دستاش

جایی که براش تموم میشم ...
روم کم میشه

هومممم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد