چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

بگذار بیشتر فرو کنم

و من چنگ میزنم

و خون نمیچکد

و من میترسم از این همه نچکیدن

چون میدانم اینها روزی سیل میشود و تمام زندگیم بوی خون میگیرد...


نوشته شده توسط تو

نظرات 1 + ارسال نظر
ح شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:27 ب.ظ http://memorizer.blogfa.com

آخ.
آخ که نمی‌چکد..

اوهوم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد