خیلی حس بد و تلخ و سرگیجه آور و کلافه کننده و سردیه که هر روز به چیزی فک کنی که حالا حالا ها قرار نیست اتفاق بیفته...
نوشته شده توسط تو
کلمه امید توش خیلی حزن داره چونکه یه راه حل تخیلیه برای غلبه به هجوم واقعیت کلمه امید زورش به کتاب کتاب واقعیت تلخ نمیرسه معتاد مسکن امیدم که بشی، بازم خماری ناامیدی هست
معتاد...
من به نومیدی خود معتادم...
من خسته ام...
و یا اینکه اصلن قرار نیست اتفاق بیفته اما تو دلت میخاد که اتفاق بیفته...
آره شاید...
کلمه امید
توش خیلی حزن داره
چونکه یه راه حل تخیلیه برای غلبه به هجوم واقعیت
کلمه امید
زورش به کتاب کتاب واقعیت تلخ نمیرسه
معتاد مسکن امیدم که بشی، بازم خماری ناامیدی هست
معتاد...
من به نومیدی خود معتادم...
من خسته ام...
و یا اینکه اصلن قرار نیست اتفاق بیفته اما تو دلت میخاد که اتفاق بیفته...
آره شاید...