چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

میگفت مثل این میمونه که یه دره جلوته

اگه جلوشو نگیری هی میری پایین تر...


نوشته شده توسط تو

نظرات 3 + ارسال نظر
بهرو دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 11:32 ب.ظ

از یه جا به بعد دیگه نمیشه جلوشو گرفت. البته جلوی این چیزی که من میگم رو نمیشه گرفت. جلوی اون چیزی که تو میگی رو نمیدونم.

نمیدونم...

هجویات یک عقب مانده عینی پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 05:55 ب.ظ http://behtar.blogsky.com

برام جالبه که هنوز می نویسی.
خودت و قلمت پایدار

چرا برات باید جالب باشه...؟

هجویات یک عقب مانده عینی دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 11:25 ق.ظ http://behtar.blogsky.com

جالبه دیگه...
چرا نداره :))

آها...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد