چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

رنگش سبز لجنیه، مات و کدر

وقتی عصبانیش میکنم، مثلا با یه حرف بی ربط؛ سرم داد نمیکشه، دعوا نمیکنه، قهر نمیکنه، بشقاب ها رو خورد نمیکنه، سیلی نمیزنه، بلکه فقط

فاصله میگیره، دور میشه، خیلی دور و من توی هر ثانیه این دوری و فاصله هزار بار جون میدم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد