-
اندوه
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 19:37
یکی از دوستام با من خداحافظی نکرد و رفت انگلیس.من و در آغوش نگرفت و رفت.فقط یه کتاب برام گذاشت ورفت ومن از رفتنش انقدر ناراحت شدم انقدر ناراحت شدم انقدر ناراحت شدم که حتی گریه نکردم. فقط مبهوت شدم.و فقط به اون و لباسهای مشکیش و تختش که با کفش روش مینشستیم و ساعت های زیادی که فقط با هم سیگار میکشیدیم و گذر زمان رو...
-
فریاد
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 15:45
گاهی که میخوام فریاد بکشم با دهانی باز بدون صدا فریاد میزنم. این طوری بدون اینکه کسی صدات و بشنوه تخلیه میشی.............
-
بی هوشی
دوشنبه 5 مهرماه سال 1389 10:14
بهترین حالتی که تا حالا توش قرار گرفتم حالت بیهوشی بوده . تو فقط تو بیهوشی میتونی خارج از زمان و مکان باشی. وای من عاشق زمانیم که دارم به هوش میام. کاش یه آمپول داشتم هر موقع که خسته بودم اونو به خودم میزدم. تمام خستگیه آدم در میاد . یه جوریه. انگار هم هستی هم نیستی. حتی رنگا هم تو بیهوشی فرق داره . رنگش مثل یه اطاقه...
-
لیدوکائین
یکشنبه 4 مهرماه سال 1389 18:33
وقتی صبح از خواب پا میشی انگار به روحت لیدوکائین زدی. همه چی به تخمته. حتی جسمتم حس نداره. این بی حسی که میاد سراغت اطرافیانت خل میشن. ولی تو برات فرقی نداره. تو اون حالت که هستی دوست نداری از جات تکون بخوری. بدترین اتفاق هم تکونت نمیده. فضای عجیبی. من که وقتی توشم به نظرم آرامش دارم. حتی دلت نمیخواد دست و پات و تکون...
-
کفش پاشنه بلند
شنبه 3 مهرماه سال 1389 09:51
تا حالا شده کسی و ببینی که ۳ روز قبل از کنسرت تصمیم بگیره که کفش پاشنه بلند بپوشه یا اینکه لاک صورتی بزنه؟ وااااااااای این موضوع انقدر روح منو مچاله کرده که حتی حاضر شدم خودم بلیط کنسرتمو کنسل کنم. من حتی دوست ندارم واسه ۲ ساعت بعدم برنامه ریزی کنم. وااای اون ذوق قبل از اتفاق دیوونم میکنه. . آخه یکی به اینا بگه بذار...
-
فصل وحشی تابستان و فصل آروم زمستان
جمعه 2 مهرماه سال 1389 19:57
دلم میخواد زودتر زمستون بیاد. خیلی با زمستون حال میکنم. حداقلش اینه که آدم عرق نمیکنه. مردم پشت لباسشون شوره نمیزنه که بره رو اعصابت. صبح که سوار اتوبوس میشی بری سر کار بوی تند و تیز عرق مردم باعث نمیشه مویرگهای دماغت پاره بشه. زمستون خوبه چون وقتی برف میاد دلت حال میکنه. مثل تابستون نیست که آفتاب حالت و بهم بزنه. به...
-
عقده های رو ی اعصاب
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 13:41
الان همه چی رو اعصابمه. وقتی همه چی رو اعصابمه دیگه حتی سخت تر نفس میکشم. این همکارم همش مزخرف میگه همش فیلم بازی میکنه. دلم میخواد خفش کنم. برای اینکه کمتر حرف بزنه همش تاییدش میکنم. اصلاْ باورم نمیشه آدمها انقدر عقده هاشون رو فرا فکنی کنن. خوب همه عقده دارن اما نباید برای شفای عقده ها آدم های دیگه رو فشار بدی. باید...
-
پاک کردن چسبندگیها
چهارشنبه 31 شهریورماه سال 1389 21:44
بعضی وقتا روح آدم کش میاد بعضی وقتا روح آدم بالا پایین میشه بعضی وقتا روح آدم جر میخوره بعضی وقتا اعصابتو روحت با هم قاطی میشه بعضی وقتا روحت میترکه بعضی وقتا تیکه تیکه میشه در مرحله اخر روحت چسبناک میشه اون وقته که دلت میخواد از چسبندگی های روحت بنویسی............................. نوشته شده توسط تو تا حالا شده به یه...