من همیشه کارتون دکتر ارنسو دوست داشتم.از این که گم میشن ومیرن تو یه جزیره ناشناخته خوشم می ومد.یه زندگی که شاید ما هیچ وقت تجربه نکنیم.یه مقدار حسامون به هم نزدیک.
من اینو با یه آهنگ شنیدم. . اولش میگفت .. لب دربا دلمو تویه یه بطری میندازم.. دلمو به موجای .. دیگه یادم نیست.. اما یادمه انقد گوشش میدادم که حالا آلزایمر گرفتم یادم رفته
همینه دیگه نمیذازن حرف از دهن آدم در بیاد سریع میرن روش آهنگ سازی میکنن و میخوننش. وااللا
نه! اینکه خوب نیستش! اونوخ مجبوری دنیا رو از پشت شیشه ببینی. بعد دستت به اونایی که دنیا رو خراب میکنن نمیرسه که خفه شون کنی! بعد حرص میخوری! بعد ... تازشم تا به دستش برسی هوای تو بطری تموم شده و تو ...!مگه اینکه بی در نظر گرفتن مقصد بخوای بری تو شیشه! ی چیز دیگه! شوما اصن واسه چی میخوای دریا رو آلوده کنی؟!! اصن شوما میدونی چقدر طول میکشه تا شیشه تجزیه شه؟!! خیلی حرف زدم آیا؟!
آرزوی سفر داری به ناکجا... دوست داری کدام دست بطری تو را از دریا بیرون بکشد؟ تو نقشه کدام گنج را نهفته ای در قلبت؟ اگر راهی دریایت کنند مسافری بی مقصد خواهی شد که در انتظار و امید و خستگی خواهد ماند. تحملش را داری؟ وبلاگ زیبایی دارید و ممنون که به من سر زدید
چه سوال خوب و سختی به این فکر نکرده بودم ولی ترجیح میدم به دست کسی پرت شوم که بفهمد چرا میخواهم پرتم کند
الانم شما توی بطری به دریا پرتاب شدین . همه ی غوغا ر سر اینه که بیایین بیرون و غرق بشین . غریق عشق ! غرق در دریای رحمت ...لخت شین یه نیگا به بدنتون تو آیینه بندازین !! این همون بطریه است!!
سلام.
راه فراری نیست!
باز بر میگردی سمت ساحل.
سلام
به اینش فکر نکرده بودم
آفرین من
جمله خیلی قشنگی بود
بخوبی حس رو انتقال داد
مرسی سالی
خوشحالم که درک کردی این احساسو
سلام
زیبا بود ...
کاش ... کاش ... کاش ِ لعنتی !
راستی پرسیده بودید من دوتا وبلاگ دارم یا نه ؟
من مدیریت دو تا وبلاگ رو بر عهده دارم یکی خیالکده ی خودم و یکی هم وبلاگ کانون شعر و ادب قند پارسی .
ادامه دار باشی ...
سلام
شاید اگر این کاش ها حقیقت داشت الان من و تو نبودیم
جمله ت برا من همیشه اینطوری بوده:
کاش یکی منو از این ارتفاع پرتم میکرد
دلم هررری ریخت .
دلم میخواد پرواز کنم
بعدش ؟
واقعا زبانم قاصره از جواب به این پرسش
نه نفست میگره
نه مواظبم نگیره
چقدر حس این نوشته رو دوست داشتم " تو "
یک بطری خالی ... دریا ...
مرسی عزیزم . ولی این ماله منه نه تو
البته فرقی نمیکنه من و تو احساساتشون به هم نزدیکه
اگر به دستش برسد چه خوب است! بفهمد که در دریایش گمشده ام
اوهوم. فقط امیدوارم این اتفاق زود باشد
این کاش ها اگر نبودند چقدر خوب می شد
دلم می خواست همه حرفهایم را با یقین بگویم طوری که هیچ کاشی در کار نباشد
ولی اگه همه ی کاش گفتن های ما به حقیقت میپیوست تا حالا صد بار یا غرق شده بودیم یا پرت شده بودیم مرده بودیم
بطری خیلی تنگه! احساس خفگی بهم دست داد.
بد نبود.
ولی اگه قرار بود کسی زود این بطری رو پیدا کنه و منو از توش در بیاره
شاید ،شاید!
آره منم بدم نمیاد زود پیدا شم
انگار قصه موسی رو اشتباه خوندی... اون تو سبد بود
ای واای راست میگیا.فکر کردم تو بطری بود
پس میگوییم کاش کسی مرا در سبدی میگذاشت و من در رود نیل رها میکرد
و من نیز..
من همیشه کارتون دکتر ارنسو دوست داشتم.از این که گم میشن ومیرن تو یه جزیره ناشناخته خوشم می ومد.یه زندگی که شاید ما هیچ وقت تجربه نکنیم.یه مقدار حسامون به هم نزدیک.
آخ اخ گفتی. مثل لاست
خبر تازه ای داری برامان؟
سلام
باید خبری داشته باشم؟
بله دارم
سلام
من فیلم لاستو گرفتم ولی هنوز ندیدم
ولی تعریفشو خیلی شنیدم
عالییییه . نمیتونی ازش بیای بیرون
خب بعدش چی میشد؟
خواستم پرت شم تو دریا که چیزی نشه دیگه. اگه میخواستم چیزی شه که خوب همینجا بودم
حرف من را زدی!
؟
حرف تو را؟
دوست نداشتم چون احتمال این میبود که باز یکه پیدام کنه!
احتمال اینکه پیدا نشی بیشتره ها. یا حداقل هر کسی نمیتونه تو دریا پیدات کنه.
ب
ما الان درون یک بطری هستیم.تو دریایی که کلی بطری توش هست. میتونی بطری رو بشکنی؟ به غرق شدنش میرزه.
نه نه اصلا نمیخوام از تو بطری بیام بیرون
نه اینکه از غرق شدن بترسم ولی تو بطری بودن و ترجیح میدم
انگار آرزو کردن دیگه جزو حق ما نیست!
آرزو حق نیست . دست خودته میتونی بکنیش. ببخشید یعنی میتونی هر آرزویی بکنی ولی ما نمیکنیم
نه نمیشه تقربیا هرجا که باشم ازش خاطره دارم بیشتر با یادش...
من برای فرار از کسی یا خاطره ای این را نخواستم .
من اینو با یه آهنگ شنیدم. . اولش میگفت .. لب دربا دلمو تویه یه بطری میندازم.. دلمو به موجای .. دیگه یادم نیست.. اما یادمه انقد گوشش میدادم که
حالا آلزایمر گرفتم یادم رفته
همینه دیگه نمیذازن حرف از دهن آدم در بیاد سریع میرن روش آهنگ سازی میکنن و میخوننش. وااللا
و ان وقت انسوی اب های جهان جایی که خبری از تنهایی ، ترس و بیچارگی ادم ها نیست میان مردمانی خوشبخت دختر بچه ای بازیگوش از میان بطری بیرونم می اورد !
وواای چقدر حال دادی با این کامنتت .خستگیه رو آب بودن از تنم دراومد
مرسی
اوه منم هم می خوام پرت بشم برم به نا کجا آباد
خودت که نمیتونی باید به یکی بگی پرتت کنه
نه! اینکه خوب نیستش! اونوخ مجبوری دنیا رو از پشت شیشه ببینی. بعد دستت به اونایی که دنیا رو خراب میکنن نمیرسه که خفه شون کنی! بعد حرص میخوری! بعد ...

اصن شوما میدونی چقدر طول میکشه تا شیشه تجزیه شه؟!! 
تازشم تا به دستش برسی هوای تو بطری تموم شده و تو ...!مگه اینکه بی در نظر گرفتن مقصد بخوای بری تو شیشه!
ی چیز دیگه! شوما اصن واسه چی میخوای دریا رو آلوده کنی؟!!
خیلی حرف زدم آیا؟!
ااوووف خیلی
یه کله گازشو گرفتی
راستی با اجازتون لینکت کردم!
اجازه مام دست شماست. ادرس وبلاگتو اشتباه زدی ظاهرا
که پیغام چه کسی را به که برسانی؟ چه بگویی؟
میخوام برم که از این پیغام و پسغام ها و خاله بازیها فرار کنم
نکنه تو برای کسی پیامی داری؟؟!!
آرزوی سفر داری به ناکجا...
دوست داری کدام دست بطری تو را از دریا بیرون بکشد؟
تو نقشه کدام گنج را نهفته ای در قلبت؟
اگر راهی دریایت کنند مسافری بی مقصد خواهی شد که در انتظار و امید و خستگی خواهد ماند. تحملش را داری؟
وبلاگ زیبایی دارید و ممنون که به من سر زدید
چه سوال خوب و سختی
به این فکر نکرده بودم
ولی ترجیح میدم به دست کسی پرت شوم که بفهمد چرا میخواهم پرتم کند
خودت برو منتظر کسی نمون
به به منصوره خانم چه عجب
مزش به اینه که یکی پرتم کنه
مرسی که برای من کامنت گذاشتید و به وبلاگم سر زدید.
لینکتون کردم!
عزیزم تو برای شما کامنت گذاشته
کاش شما هم نظر میدادی
به هر حال مرسی
اونوقت باز به خشکی بر می گشتی.
تا من دوباره به خشکی برسم شرایط کلی عوض شده
که دلهره هایت با آب تاب خورد؟
نه. من دلهره ای ندارم
به من احتیاج داریا. پس منم میام توی بطری.
اگه جات شد حتما بیا اکسی جون
اونوقت بازم بر میگشتی جای اولت،
خلاصی نداره ک لا مصب....
حالا تا برگردم کلی طول میکشه
بیا اول برو تو بطری بعد. عالی بود.
میام اول میرم تو بطری بعد. مرسی
آه ای خدا چگونه ترا گویم
کز جسم خویش خسته و بیزارم
راضی مشو که بنده ناچیزی
عاصی شود بغیر تو روی آرد
راضی مشو که سیل سرشکش را
در پای جام باده فرو بارد ...!!!
سلام دوست عزیز
با یک دل نوشته منتظر حضور گرمتون هستم
موفق باشین...
سلام باشه میام میخونمت
کاش کاش گقتن هایمان را ( آرزوهایمان را )برای چیزهایی که از اتفاق افتادنشان می ترسیم خرج نمی کردیم و
بعضی از این کاشها تخیلات ذهن ماست. وگر نه من حتی اگر نترسم نمیتونم تو یه بطری جا بشم
پیدا شدن گاهی ، از گم شدن دردناک تر است ..
-
تصدقت
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ...
این یکی از زیباترین آرزوهاییه که تا حالا شنیدم ... باید مدتها در باره این آرزو فکر کنم و لذت ببرم .. مرسی!!
رسیدن بخیر
خوشالم که موضوع زیبایی برای فکر کردن بهت دادم
درستش کردم!
آفرین
این طوری هم نمی تونی از گنج وجود خودت راحت شی!
حالا امتحان میکنیم شاید راحت شدیم
کاش میشد
اوهوم
سلام
الانم شما توی بطری به دریا پرتاب شدین . همه ی غوغا ر سر اینه که بیایین بیرون و غرق بشین . غریق عشق ! غرق در دریای رحمت ...لخت شین یه نیگا به بدنتون تو آیینه بندازین !! این همون بطریه است!!
اون وقت حداقل امیدوار بودم یه دستی از یه ساحل منو بگیره!
اشتیاقی برای لمس من!
نه؟