گیرم که تمام زندگیمان هم سیاه باشد...
گیرم که تمام دیوار اتاقمان را سیاه کنیم...
گیرم که انزوا پیشه کنیم...
گیرم که سکوت کنیم...
گیرم که تمام پرده های اتاقمان را بکشیم...
گیرم که داخل چاه باشیم...ته ته ته چاه...
گیرم که دیوار بکشیم دور خود...
گیرم که تمام پنجره ها را کور کنیم...
با هجوم خورشید در پس اینها چه میکنیم...
این حقیقت را که هر روز خورشید طلوع خواهد کرد را چطور انکار خواهیم کرد...؟
چقدر از این حقیقت آفتابی منزجرم...
نوشته شده توسط تو
به نور می اندیشم...
خوبه..شاید روشن شدی...شاید...
گیرم که می زنید...
گیرم که می کشید....
با رویش ناگزیر جوانه های...
ابلیس پیروز مست...
این روز های ایران چقدر شبیه این شعر تو است...
شاید شبیه باشه اما منظورم اصلا ایران نبود...
تو رو دوست دارم سیگاری...
من فرناز
:)
از اینکه بعضیا دلشون تنگ میشه واسم خوشم میاد...
اما یه جورایی سادیسم وار دوست دارم تو دلتنگی نگهشون دارم...
نه که تو سیستم بلاگفا نیستی نمیفهمم کی آپ میشی.
گیرم که خورسید هم طلوع نکرد دیگه...
زنده بودنت رو چطور میخوای انکار کنی؟
حال کردم باهش قشنگ بود نوشته ت
خوشمان آمد از حال کردنتون... :)
کلا ازت خوشم میاد یه جورایی...
حقیقت این است که حقیقت را نمی شود کاری کرد...
اوهوم...دقیقاْ...
انکار اجباری یا اجبار انکاری...
یک کدام از این دو جواب حرفت است!
اجبار انکاری گویا...
طرح سوال سخت نیست!سوال و حل کن،حتی اگه سخت باشه.
باشد حسین خان...
بیا روی خورشید رو کم کنیم
کاری کنیم که تموم زندگی روسفید باشه
که تمام دیوار اتامون سفید باشه
که فریاد بزنیم
که تموم پرده ها رو پاره کنیم
که حصار دورمون و بشکنیم و رخنه کنیم تو هر چی هست و نیست
که تمام پنجره ها رو باز کنیم
.
.
.
اوه...اینجوری حالم بد میشه...
عاشق روزای سیاه ابری ام
همونقد که سیاهی
نه آفتابی نه ابری
فقط سیاه
با حقیقت خورشید کزایی چه میکنی...؟
کاش خورشید را می شد زندانی کرد
کاش حقیقت را میشد تباه کرد
کاش فکر را میشد مهار کرد
کاش خدا را میشد ...
نمیشه جانم...نمیشه...
بعضی از حقیقتها واقعا تلخ هستند...خیلی تلخ...
اه...آره دقیقاْ...
گیرم که هیچی!
گیرم که اصلا ول کن دون ژوان...بیخیال...
حقیقت خودش را روزی نشان میدهد...
هر چه هم که فرار کنیم بی فایده است
بله... :))
خدایی دیگه این حسی که ازش چند بار گفتی بد جوری رو اعصابه
منم که فوضول :|
البته به رو خودت نیار من کلا بی اعصابم !
حتما به روی خودم نمیارم...مطمئن باش...
ای ول!
خوشمان آمد!
ایول به ول خود اول شخصت...:)
اه این تک جمله آخرت که دوباره شد همون گیرم، گیرم،
نگرفتی باس با حقیقت روبرو بشی؟ :)
آفتاب خوبه که، صمیمیه خوب
آره
این حقیقت رو تو نمی خوای ببینی
اما فرقی نداره
هست
هیچ کاریش هم نمی تونی یکنی
مثل له کردن قورباغه هم نیست
به اندازه بدبختی آدم هاست!