بعضی از مردها زیر بار مشکلات و مسئولیت های زندگیشون از کمر خم میشن و گاهی این بار انقدر زیاده که فراموش میکنن کمی کمر خم شدشون رو را راست کنن و قلنجی بگیرن...
گرمای دست یه زن شاید یادشون بندازه که حداقل کمرشون خم شده، حتی اگه صاف نشه...
نوشته شده توسط تو
اسم وبلاگت جالبه
موفق باشی
شانسی دیدم وبلاگتونو
کلهم جالبه
باشه...
حالا مثلا چی میشه اگه یادمون بیتفته که کمرمون خمه؟
...مثل جواب کامنت قبلی)
می خوام صدسال سیاه یادم نیفته.....
کاش اون گرما از یادم ببره که کمری هم وجود داره...حالا می خواد خم باشه ...می خواد خم نباشه.
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
.......
(خیلی نامردی اگه بگی اوهوم یا هه یا....البته اگه بگی کوفت اشکال نداره چون کلی می خندم
شاید اگه یادتون بیفته یکم از خمیدگی درش آوردین...شاید...
مارشال:یه مرد واقعی همیشه تنهاست...اون ترجیح میده که تنها باشه٬تنها زندگی کنه و تنها بمیره تا این که خودشو تسلیم گرمای دستای یه زن بکنه...اون یخ می زنه ولی هرگز خودشو نمیفروشه...اون غریزشو می کشه تا به آزادی برسه...یه مرد واقعی تنهاست٬یه مرد واقعی آزاده...
گیگو:توی این شهر این قدر زن زیاد هست که اگر یکیشو بگیری بقیش رو از دست میدی...من یه دون ژوانم...یکیش منو راضی نمی کنه...من همه ی زن ها رو می خواهم...من باید تو زندگی همه زن ها باشم و تو زندگی همه ی زن ها باید من باشه...غریزه مطلقه...تا موقعی که به همشون نرسم خودم رو درگیر یکیشون نمی کنم...یا همه یا هیچ...من غریزم رو زنده نگه می دارم تا آزادی دیگرانو به اسارت بکشم...من طبق غریزم عمل می کنم... این ندای درون منه٬من به ندای درونم ایمان دارم...من زیبایی رو تسخیر می کنم تا ثابت کنم قدرت از زیبایی برتره٬من به قدرت خودم ایمان دارم...قدرتی که جاودانه هست وچون زیبایی فنا پذیر نیست...
مارشال:ولی با این همه ما شبیه هم هستیم...هیچ کدوم خودمون رو تسلیم زن ها نمی کنیم...تو اون ها رو فتح می کنی بدون این که فتح بشی و یه مرد آزادی و با این همه تنها...من هم غریزم رو فتح می کنم ویه مرد آزادم و تنها...ما به زن ها احتیاجی نداری...ما آزاد و مغروریم...
گیگو:بله ما آزاد و مغروریم...ما سر بلندیم...زندگی باید در هر لحظه نبردی عظیم رو در خود داشته باشه...و اگر ما سر بلندیم به خاطر اینه که ما هر لحظه از زندگی رو به مبارزه دعوت می کنیم...مبارزه برای آزادی...
آخ که کمرم بدجوری قلنج کرده
چه جلفی...
گرمای زن هم نمیتونه یادشون بندازه
گفتم که شاید...
اون وقت اگه خانومِ کَمَرِش قلنج بخواد چی؟
اینکه کمَرِ خانومی خَم شه خیلی بَد تره..
هرگز اون مسئولیت هایی که یه مرد داره یه زن نداره...
اگه مَرده نباشه، هزار برابر سخت تر از اون مسئولیت و تو این جامعه ی احمقِ ما زنِ داره
کَمَم نیستَن چنین آدمایی
اون زنی که اینجوریه خودش انتخاب کرده که اینجوری باشه...
همون قدر که زن بودن سخته مرد بودن هم سخته و ترسناک.
میفهمم...
عنوان خودش یه پست جدا است با یان وضع
تکذیب و تکفیر و تمدیح توامانه که
تکلیف خواننده ی زن رو با تو این پست روشن کن
من اینجا نیومدم واسه تکلیف روشن کردن...
نه بابا اصلن از این خبر ا نیست
میگن چشمت کور دندنت نرم باید بکشی اونم چه باری
تازه میکن میخواستی نری تو خیابون بگی مرگ بر ...
چند شب پیش که آب قطع شده بود تا ساعت یازده منتظر من بودن که بیام تو آفتابه آب از طبقه پایین بیارم که برن دستشویی
دیگه...
شاید!
نه دیگه این دفعه باید گفت قطعا...
من هیچی نگم بهتره...
نترس دعوامون نمیشه...
دعوا که نه ولی کمر ما هم خم می شه ولی کسی قلنجمون را که نمی گیره هیچ ...
اگه زن زن باشی کمرت خیلی قلنج نمیکنه فقط شاید دلت قلنج کنه...