من معمولا دلم برای کسی نمیسوزه...خیلیم حوصله دلسوزی ندارم...
اصلا هم برام مهم نیست که تو اون سر دنیا چندین نفر ناجوانمرادانه کشته شن یا تو همین نزدیکیا توی همین کشور...همین همسایه دیوار به دیوارمون داره توی سختی و بدبختی جون میده...
من فقط گاهی دلم برای اون قورباغه که توی کودکیم زیر پام له کردم میسوزه...
نوشته شده توسط تو
. . . و من میدونم که تحت تاثیر شرایطی جوگیر شدی و داری اینو میگی!
کسی که دلش برای یه قورباغه میسوزه
برای همنوعانش بیشتر دچار حس دلسوزی خواهد شد
و تو نمیدونی فرخ...
این دل سنگی ناز هم قابل ستایشه
البته نه اون ستایش ها..
این حست رو خوب درک میکنم.
درک کن...
چه پارادوکسی...
آنتنت قویه رفیق فقط یکم بچرخونش!!
چشم... :)
حالا خوبه دلت برای اون میسوزه...
ولی دل من برای هر کسی که مورد ظلم قرار می گیره می سوزه
نسوزه...بیخیالشون شو...
مامانم همیشه میگه دلت برای کسی نسوزه چون سرت میاد
ولی این صحبتا اصلا بهت نمیاد.بیخود هم ادای ادم بدارو درنیار
بس که قیافم جذابه... :))
شما به سرعت بنز سنگ دل تشریف دارید
اما خودم فک میکردم در حد پیکان ۵۸ باشم... :)
و به نظرم این سنگدلی نیست...
می دونی چیه؟ من فکر می کنم این نهایت دلسوزیه!
نه بخاطر اون قورباغه بلکه بخاطر اینکه تصمیم گرفتی دیگه دل نسوزونی!
انگار قبلاْ از دلسوز بودن ضربه خورده باشی!
اصلا اصلا اصلا دلم نمیخواد به ریشه این دل نسوزی فک کنم...
بی رگم انگار...بی غیرت...و اصلا این به نظرم بد نیست...
منم واسه اون گنجیشکی که کشتم و خاکش کردم! بقیه به تخمم!
البت دلم به حال خودم کبابه
میدونم تو هم اینکاره ای...:)
شما به اندازه هرکس برایش ارزش قائل میشی. نه بیشتر .به نظر من این خیلی خوبه.
راستی اون نیشخند نبود لبخند بود.
موفق باشید.
من برای هر کس اندازه ای که دلم بخواد ارزش قائل میشم...
مرسی...
قاتل..../
آدم قاتل باشه بهتر از این هست که دلقک باشه... :))
بیچاره اون قورباغه
آخه چطوری دلت اومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ولی من فک نمیکنم کسی که دلش واسه بقیه نمیسوزه سنگدل چون هرکس دلایل خودشو داره
اما بازم بیچاره اون قورباغه
اوهوم...بیچاره...
درک ت نمیکنم!
میدونم...
راست میگی
منم بعضیوقتها همینطورم
اصولاً انسان صحنههایی که خودش توش شرکت داشته رو بیشتر درک میکنه
من خیلی از صحنه هایی رو هم که خودم توش شرکت میکنم درک نمیکنم...
بزن...خوبه...همین جوری ادامه بده...
سلام
آدرس جدید : rooospiyebakere.blogfa.com
از این به بعد در صورت فیلترینگ یک عدد به انتهای آدرس اضافه میشه ... (پیشگیری بهتر از درمان است !!!!!!)
کلا نمیشه مرض نگیری... :))
حیوونی...گناهی...
شاید حق با توئه ارزش حیونا بیشتر از ما حیونایی آدم نما باشه !
نه بابا...اصلا ربطی به ارزش نداشت پینک عزیز...
متنفرم از هرآنکس که به قصد دلسوزی کاری برای کسی می کند...
باش ..ما هم پشتتیم... :)
انگار با همون دل سوزی واسه غورباقه دلت در مقابل سوختن واکسینه شده باشه!
.
.
.
نه...آخه واسه اونم تازگیا داره میسوزه گاهی...
تنها دلم واسه مادرم میسوزه...
مادر....!!!!!!!!!!!!!!!!!۱
بزرگ بود؟ یعنی می شد که برایش فکر کنیم زن و بچه داشته یک جایی... یا فقط باید برای خودش دل سوزاند؟
من دوباره می نویسم. توی جای جدیدم. تو.
متوسط بود...
از خانوادش خبر ندارم...
دوووووروووووغ نگوووووو
بهت یه ذره هم نمیومد این طوری باشی !!!!
چمیدونم والا...
دلم میسوزه زمانیکه تنها با خودم حرف میزنم ...
میتونی گاهی هم بیای در گوش من حرف بزنی...
بچه ها شوخی شوخی قورباغه ها را با سنگ می زدند و قورباغه ها جدی جدی می مردند .../
و این جمله تکراری...
منم همینطورم.اما هیچوقت جرئت نکردم اینو بلند بلند بگم.ادم خر و جسوریم اما نمیدونم چرا هیچوقت جرئت نکردم...
جرات کن...نهایتش اینه که آدما نظرشون راجع به تو عوض میشه...که خیلیم مهم نیست...
همینکه هنوز دل داری خوبه
آها...
دلسوزی کار ادمایی هست که فکر می کنن کاری از دستشون بر نمیاد
شاید
تو همیشه خوب میفهمی دیوانه...
سلام
مهم اینه که دلت میسوزه.هنوز کاملا سنگ نشدی.
ولی من دلم میسوزه برا اون جوونایی که جونشون رو میزان کف دستشون تا ما تو رفاه و ازادی زندگی کنیم.راحت باشیم.
اصلا دلم سنگ نیست...فقط نمیسوزه...حتی واسه جوونایی که تو گفتی...
این قانون زندگیه...
انگار...
که هر چی...
بزرگتر می شویم...
باید...
سنگدل تر شویم...
کاش همیشه...
بچه می موندیم...
نه خداییش...حوصله اون بچگی مزخرف رو ندارم اصلا...
من از همه بیشتر دلم برای خودم میسوزه
پس یه کاری بکن...
و این اصلا ربطی به سنگدلی نداره...
آره...دقیقاْ...
چون باهات راهتم رک میگم:
خیلی مسخرس!
ما کی با هم راحت شدیم...؟؟؟؟؟!!!
توی عزیزم دلم گرفته...بد جوری هم گرفته از همه و همه و همه
(کامنت نیست)
هیچ وقت دلت برای کسی نسوزه ...
آدم ها فراموش کارند ./
مگه اونایی که دلشون واسه کسی میسوزه دلشون میخواد طرفشون همیشه دلسوزی اونا یادشون بمونه...چه چیز عجیبی گفتی فرناز...
سلام من و توی عزیز
برگشتم و خواندمتان...
خوبه که برگشتی...بخوان و وفادار بمان... :))
اینم عقیده ایه اما اگه همه مثل تو فکر می کردن دنیا از این چیزی که هست نکبتی تر بود!
آهان...دقیقا همینجاست اشتباهت...اگه همه اینجوری بودن دنیا توی یه تعادل محض بود...
سلام
من معمولا دلم واسه کسی نمی سوزه
اما نمیدونم چرا الان دارم گریه میکنم
نمیدونم
چرا گریه...؟؟؟!!!!
چرا بد نیست؟!
چون اینجوری آرامش بیشتری دارم...و خودم رو همیشه ترجیح میدم...
به کجا چنین شتابان بچه جان ؟
برای خودت چی دلت میسوزه ؟
برای خودمون چی دلت نمی سوزه که به خاطر خطای آدم و حوا جان محترمه مکرمه از کجا به کجا اخراج شدیم و ...
برای سرمایه به باد رفته آدم ها چی ؟
راستی دلت برای خدا هم نمی سوزه که داره قدم به قدم باهامون تو کوچه معرفت راه میاد و قراره با من جان و خیلی های دیگه به تفاهم برسه ؟
خوبی ؟
اصلاْ به این موضوع فکر نکن و یک ماه دیگه یه پست دیگه با این موضوع بزار نتیجه جالب خواهد بود امتحان کن ؟
ثنایی فر جواب همه اینا یک کلمه است...نه.
اصلا به من چه که آدم و حوا چه اشتباهی کردن...اصلا به من چه که سرمایه آدمها به باد رفته...اصلا خدا مگه دلسوزی داره...؟
خوبم ثنایی عزیز...خیلی خوبم...
جرم قورباغه ها این است که فحش می دهند: قوررررررمساق!
مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییی مجتبی...
بسی حال کردم...
گاهی وقتا اون قورباغه مهمتره
منم از دلسوزی زیاد خوشم نمیاد.یه جورایی رفع تکلیفه...
حواله ما می دی...
راستی تازه گیا خوب نقطه و علامت تعجب و غیره
لوطی یه چندتایی از اون خوباش مهمونم کن....چلوکباب پیشکش.
اوهوم...
وقتی نمیخوام کامنت بیراه بزارم از اونا حواله میدم...راستش رو بخوای واست احترام قائلم...از اون خوباش هم چشم...البته اون خوبا پست خوب هم میطلبه... :))
توی این مقطع زمانی ترجیح میدم همون چلوکباب مهمونت کنم.. :)
آخی نازی
بهت نمی اومد اینقدر نامهربون باشی
خصیصه اخلاقیه...حتی به تو هم میاد...به اون قیافه سنگین و با وقارت...
دل نسوز مهربون
آره...این رو قبول دارم...دل نسوزه مهربونم...و این دوتا هیچ ربطی به هم ندارن...خوب فهمیدی...
بابا جلاد
خوشم میاد که داری از افعال معکوس استفاده می کنی
بهت نمیاد اینقدر قصی القلب باشی دخترم
پدر مگه هر کی دلسوزی نکنه قصی القلبه...؟؟؟؟!!!!
عجب تضادی!
عجب پدر سوخته ای هستم من... :)))
میتونم لینکت کنم؟
خواهش میکنیم...لطف دارید...
من چرا اصلا دلم نمی سوزه
عذاب وجدان هم ندارم
بنزین میریختیم تا غورباقه هه
بعد آتیش میزدیم
بعد هم می خندیدیم
آهش گردنمون و گمونم بگیره
چه جنایتها که نکردیم
واسه خودمون یه پا لباس شخصی بودیم
خوبه دیگه...وحشیای خوبی بودیم انگار...
به روزم
کی به شبی..؟اون موقع خبرم کن... :)
میام...
ارزش انسان به از قورباغه است...
اصلا چرا ارزشاشون رو با هم مقایسه کردی...؟
منم الان دلم سوخت واسه ش ! قورباغه ی بخت برگشته .
تو چرا دلت سوخت...؟