چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چشماتون رو ببندید بعد تصورش کنید

فک کن از یه ارتفاع هزار متری پرت بشی توی یه استخری که عمقش هزار متره...


پینوشت:نمیدونید چقدر دارم با این کلمات ور میرم که بتونم بگم چه حسی و حالی دارم این چند وقته...بالاخره موفق میشم فقط باید کمی صبر کنید.



نوشته شده توسط تو


نظرات 17 + ارسال نظر
فریناز شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:32 ب.ظ http://delhayebarany.blogsky.com

واااااااای
یه لحظه دیگه هیچ چی حس نکردم

چون تازه واردی بهت میگم که خیلی از این شکلکا نزار...خوشم نمیاد...
خوش اومدی...

بغض هزار ساله شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:25 ب.ظ

تشنه ی این سقوطم..به شرطی که استخرش خالی باشه ..یه نفرم باشه که از پشت هلم بده...این روزا اینجورین ...یا ما یه جوری شدیم؟؟؟؟

این روزا من اینجوریم...

حسین رها شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:28 ب.ظ

نمیخوام بهش فکر کنم!

نترس حسین...
آروم چشمات رو ببند و تصور کن...

! شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:26 ب.ظ

تهمت چرا!
گناه تو ایمان مطلق است
بی‌شک خدای مست تو شیطان مطلق است
یک لحظه جای من بنشین رو به آینه
حال مرا ببین که پریشان مطلق است

نمیفهمم یعنی چی...

zeinab شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 ب.ظ

loading...

لود شد نتیجش رو اعلام کن...

zeinab شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ب.ظ

بعد از فریاد چیه؟!

تو بگو...

zeinab یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ق.ظ

گریه ست و بعدش...!

و بعدش...؟

ققنوس یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ق.ظ http://parande-ye-atash.persianblog.ir/

عاشق اینجور کارام اما اگه 1000 مترش 1000000 متر بود بهتر ه که به اب نرسیده خلاص شیم

خوبه...اگه عمقشم ۱۰۰۰ باشه خوبه ها...چون احتمالا دیگه به بالا نمیرسی...تو عمق تموم کنی بهتره به نظرم...

مسموم یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:21 ق.ظ http://maslakh.blogsky.com

مثل یه کابوس ِ هیچ وقت به اون تهش نمیرسی از ترس همیشه معلق می مونی توی میونه های راه
این راه ِ لعنتی تمومی نداره انگار

وقتی نفس آدم بند میاد کیف میده...

پ.نون یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ق.ظ http://babune.blogsky.com

آرامش و سکوت در ...

اوهوم...به همراه بند اومدن نفس...

آغازی دیگر یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ق.ظ http://start2.blogsky.com

نه چشمام را می بندم نه تصورش می کنم.چون از هر دو (آب و ارتفاع)وحشت دارم

نترس...تصور کن...

فرخ یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:21 ب.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

ما صبرمون کم نیست ... اما زیاد هم نیست

راجع به تو یکی مطمئنم صبرت به اندازه کافیه فرخ...

حسین رها یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:06 ب.ظ http://www.sabz-raha1.blogsky.com

مسموم گفت:مثلِ یه کابوسِ.واقعا همینه.

فک نکنم همین باشه...

مهشید یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ب.ظ http://mahshidmohamadi.blogfa.com

از ارتفاع می ترسم خیلی...
فکرکن که از ارتفاع هزارمتری... نه...

آره...بیا مهشید...آره...
این پست رو ((تو)) نوشته, یه آدم دوزاری ننوشته که.به من اعتماد کن...

یک جهان سومی دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:16 ق.ظ http://gerdane.blogsky.com

ای کاش فقط ارتفاعش بی نهایت بود

تو با ارتفاع بی نهایت تصور کن...

بی هویت دوشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:24 ب.ظ http://identified.blogfa.com/

ما تا انقلاب مهدی صبر می کنیم.

...؟

فاطیما شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:58 ب.ظ http://www.ngareha.blogfa.com

حس شناور شدن...

مطمئنی...؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد