اگر مَرزی وجود نداشته باشه، اِنحطاط هم، معنایی نداره. شاید... من، وقتی این رو می نوشت م، به رابطه آدم ها فکر می کردم. یعنی آرزوی داشتن ش با و برای آدم هایِ مختلف...
شب پره
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1390 ساعت 12:25 ب.ظ
چه می شد اگر این واژه ها٬این واژه های کوچک دهان باز می کردند و مرا می بلعیدند٬مرا و تخیل فاسدم را...چه می شد اگر این آتش٬ دهان این آتش گوشه پر تخیل من را گاز می گرفت و خاکسترش می کرد و من چون دود در هوا می رقصیدم و می چسبیدم به هیچ... سال هاست تخیل خویش را که چون لکاته ای٬فاسد است به حالت نعوذ آلت انحطاط تسلیم کرده ام... و من حالا دیگر پاره شده ام...
ما واسه این به تخیل رو میاریم که بی مرزه! واسه همین یکی هم مرز بزاریم از همه چیز بدمون میاد! اون وقت احساس اینکه تو یه قفس گیر افتادیم بیشتر بهمون غلبه میکنه! . . .
بابای آدم رو در میاره این تخیل بس که واقعیه
هوممم...
اگه فقط باید یه حریم داشته باشییم اون حریم همینه که گفتی
ساده تو حرف
سخت تو عمل
آره چون تخیل آدم رو میکشه تو خودش...
اگر مَرزی وجود نداشته باشه، اِنحطاط هم، معنایی نداره.
شاید... من، وقتی این رو می نوشت م، به رابطه آدم ها فکر می کردم. یعنی آرزوی داشتن ش با و برای آدم هایِ مختلف...
دقیقا بی مرزیش باعث انحطاط میشه...
چقدر خوب بود...
خیلی خوب گفتی.
میدونم...
چه می شد اگر این واژه ها٬این واژه های کوچک دهان باز می کردند و مرا می بلعیدند٬مرا و تخیل فاسدم را...چه می شد اگر این آتش٬ دهان این آتش گوشه پر تخیل من را گاز می گرفت و خاکسترش می کرد و من چون دود در هوا می رقصیدم و می چسبیدم به هیچ...
سال هاست تخیل خویش را که چون لکاته ای٬فاسد است به حالت نعوذ آلت انحطاط تسلیم کرده ام... و من حالا دیگر پاره شده ام...
چرا انحطاط؟
چون ته تخیل سیاهه...
برای تخیل نمیشه مرز قرار داد ، تخیل یعنی رها شدن از هرچی مرز و خط قرمز هاست
میشه رسول...باید گذاشت...
کجا رفته بودی؟ اورانوس یا نپتون؟! :P
هه...جزایر لانگر هاوس...
ما واسه این به تخیل رو میاریم که بی مرزه!
واسه همین یکی هم مرز بزاریم از همه چیز بدمون میاد!
اون وقت احساس اینکه تو یه قفس گیر افتادیم بیشتر بهمون غلبه میکنه!
.
.
.
اینجوریا نیس...
انحطاط از نظر من سرازیره. ترینش احتمالا پایینترینه مگه اینکه سوار رولر کوستر تخیلت باشی.
تو درست فک میکنی...سرازیریه...
تخیل آدمو از خودش دور میکنه
شاید هم متنفر
درباره من که اینجوریه
آدم دیگه از هیچی راضی نیست
تخیل گاهی تو رو میبره تو خودت...جاهایی که همینجوری بهشون دسترسی نداری...
پووووووووق. چه درد ی ام داره!
مثلا خواست بگی از اوناش نیستی... :)
آفرین . این چیز خوبی بود ..
مرسی...میدونم...
چرا انحطاط؟من فکر می کنم به واقعیت می رسه
واقعیت خودش ته انحطاطه...
باور دارم"
خوبه...
این حسنشه...باور کن
اوهوم...
باز هم احسنت...شما به یه جاهایی دارین میرسین...خوشم آمد...من همیشه سعی میکنم فاصله رویا تا واقعیتمو بسنجم...اگه تو رویا نباشم
رویا یه واقعیته محضه...