چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

دستهای مهربونتون و از رو سرم بردارید

ترس نگاههای تند و داغ خورشید مرا به ماسیدن در خود عادت داده و شب بیش از پیش مرا به خودم وابسته کرد . 

 

نوشته شده توسط من

اندوه میچکد از من

آدم ها اندوهناکم میکنن, به شدت اندوهناک...


نوشته شده توسط تو

باران برایم تاریکی می آورد انگار

باران روشنی نمی آورد, فقط گاهی صدایم را خیس و سرما زده میکند...


نوشته شده توسط تو


...

سرما زده ام...


نوشته شده توسط تو

پُلیتیک

انقدر میگفت دورت بگردم و دورت میگشت که یهو به خودت اومدی دیدی دورت زده رفته...


نوشته شده توسط تو

آدم+آدم+آدم=؟

۱دلم میخواد آدمای دور و برم و مثل یه پازل به هم بریزم و هرجور که میخوام درستشون کنم  

 

۲دلم میخواد چندتایی از آدمای دور و برم و با مخلوط کن ترکیبشون کنم   

 

۳آدما وقتی ترکیب میشن واقعا جالب میشن 

 

نوشته شده توسط من

اگه غرورت غروب کرده بدون که یه زخمت داره التیام پیدا میکنه

یا باید تحقیر شده باشی تا لذت غرور رو بفهمی یا باید از تحقیر به شدت وحشت داشته باشی تا بتونی مغرور باشی و از غرورت لذت ببری...


نوشته شده توسط تو

کتاب زندگی یک تباه شده را هرگز ورق نزنید

انسانی که حس تباه شدگی دارد, فقط لحظه به لحظه همه چی از او خارج میشود  و هر لحظه از درون پوک میشود و این را میداند تا وقتی این جسم مزخرف را یدک میکشد تباهیش به انتها نخواهد رسید.

به انسان تباه شده نباید نزدیک شد نباید دست زد حتی نباید به او کلمه ای گفت, او پوسیده...


نوشته شده توسط تو


آقا بپیچ برو وگرنه پیچ و تاب اینجا میپیچونتت

وقتی نگاهم میکنه احساس میکنم یه عجوزه بهم زل زده...

اون موقع است که دوست دارم چنگ بزنم به صورتش...

وقتی انگشتاش داره روی کیبورد موبایلش حرکت میکنه دلم میخواد تمام انگشتاش رو خرد کنم...

وقتی با غرور سرش رو بالا نگه میداره و یه جمله مزخرف و سطحی و سطحی و سطحی میگه دلم میخواد انقدر بزنم توی دهنش که مزه خون رو هرگز فراموش نکنه...

وقتی از بالا بهم نگاه میکنه و من رو کوچیک میبینه دوست دارم با مشت بکوبم تو سرش...

وقتی باعث میشه همه با من بجنگن و روانیم کنن و اون لذت ببره اون موقع است که دلم میخواد پام رو بزارم رو خرخرش و فشار بدم و کبود شدنش رو ببینم...

بیشتر وقتا من توی سکوت زندگی میکنم و اون دلش میخواد با وحشیگری سکوتم رو بشکنه و میدونه من با این کار نابود میشم...و نابودم میکنه...

وقتی بهم زور میگه دیگه لحظه ای هست که من تموم شدم... و من میدونم که هرگز و هرگز و هرگز نمیتونم به صورتش چنگ بزنم یا انگشتاش رو خرد کنم یا پشت سر هم بهش تو دهنی بزنم یا با مشت بکوبم رو سرش, بلکه فقط و فقط و فقط میتونم یواشکی برم یه گوشه ای و بغض کنم...


نوشته شده توسط تو

دسترسی

اگه بدونم  از راه دماغ ِ  آدما دستم به مغزشون میرسه حتما این کارو بدون هیچ وسواسی انجام میدم. 

 

نوشته شده توسط من

ارضای روان

راههای خود ارضاییه روح رو کسی میدونه؟ 

 

 

نوشته شده توسط من

نمیتونم خودم رو گول بزنم الکی بگم این نیز بگذرد

دوباره نشد.

این نیز نمیگذرد, بلکه مثل همیشه میماند و میگندد...


نوشته شده توسط تو



به جای اینکه نیازهات رو سرکوب کنی زندگیشون کن!

لای چرخ  دنده های ذهنت کدامین نیاز را له میکنی...؟


نوشته شده توسط تو

مواظب پَراتون باشید کسی نچینتشون

هرگز با یک بال قادر به پرواز کردن نخواهید بود . پس لطفا تک پر نباشید  

 

نوشته شده توسط من

هی تو...! گاهی صدای بهار توی بغض های من و تو خفه میشه

وقتی که بعد از چند سال دیدمش و بغلش کردم حس کردم سرده...وقتی دستاش رو به طرفم دراز کرد حس کردم که چند وقته که کسی آغوشش رو پر نکرده...

دیروز دوباره دیدمش...نشسته بود روبروم. یهو بهم گفت من پارسال از تنهایی مردم...

در مقابلش فقط سکوت کردم  و زل زدم بهش...

گفت من توی تنهایی منجمد شدم...

میفهمیدم چی میگه اما چون میدونستم فهمیدن من مشکلی ازش حل نمیکنه و روزهای تنهاییش رو که بارها توش جون داده و مرده, بهش بر نمیگردونه, سکوت کردم...

توی گلوش یه سنگینی بود...وقتی حرف میزد نمیتونستم گلوش رو ببینم...روسرویش جلوی گلوش رو گرفته بود. دلم میخواست گره روسریش رو باز کنم و گلوش رو نوازش کنم...


نوشته شده توسط تو

تعریف غیرت

غیرت یعنی برای تو به غیر از من هیچ چیز و هیچ کس...


نوشته شده توسط تو

شما میدونید؟

اگر نباشی میمیرم.... 

این یعنی چقدر دوست داشتن ؟؟؟ 

 

نوشته شده توسط من

صبحانه

بعضی وقتا دلم می خواد مثل شکر توی چایی حل می شدم و خوراک نون پنیر صبحانه ی مردی بشم که می خواد بره سر کار 

 

نوشته شده توسط من

بس کنید

دلم میخواست یه کنترل داشتم و تمام آدمایی که دائم در حال  فیلم بازی کردن هستن و  stop میکردم  

 

نوشته شده توسط من

میگن گند اخلاقی اما همین که هست

من آدمی رو که برام باطل میشه امکان نداره تمدید کنم...

همین که هست...


نوشته شده توسط تو