چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

مذاکره

میخواهم کمی در کوچه پس کوچه های ذهنم با خدایم  قدم بزنم  

شاید با هم به تفاهم برسیم  

 

نوشته شده توسط من

نظرات 73 + ارسال نظر
ثنا ئی فر شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:22 ب.ظ http://www.sanae.blogfa .com

نگیرنتون
به تفاهم رسیدید به ماهم خبر بدید بهش سلام برسون بگو ما مخلصیم اما نه خودم می گم شما زحمت نکش
بعدش با هم برید توی جاده های دلت
یه سری هم به قلبت بزنید
مطمئن باش به تفاهم خواهید رسید خیلی با مرامه
عبدش بشی دنیا رو عبدت می کنه امتحان کن
به نظر من روزی پنج بار بهش زنگ بزن شماره اش رو داری ؟ اس هم بدی جواب می ده ؟ میل هم قبول می کنه آخر معرفته
وای دلم براش ضعف رفت عجب چیزی انتخاب کردی بچه جان
نظر تو چیه ؟
بهت پیشنهاد می دم این پست رو ادامه بده

مرسی از این همه تشویقت و مرسی که مثل خیلی از دوستان نا امیدم نکردی بلکه کلی هم انرژی مثبت بهم دادی و من مطمئنم راهه خوبی و در پیش رو گرفتم

من خودم نیستم... شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ب.ظ http://ryuk.blogfa.com

گودر فیلتر شده و آنتی فیلتر ها هم سرعت رو شدید کشیدن پایین!
دیر به دیر اومدنم نشونه نیومدن نیست رفقا :)

ما هرگز به دوستامون نمیگیم بی معرفت

رهگذر شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:04 ب.ظ http://setareye-abii.blogsky.com/

چه خوب.
منم خیلی خلوت کردن با خدا رو دوست دارم.
لحظه ی باشکوهیه...

شکوهش رومن درک نکردم اما خوب شاید پایان خوبی داشته باشه

دختری که سلام نمیکنه شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:14 ب.ظ http://www.promete28.blogfa.com

خدا ...
خدا شده چون با کسی به قصد تفاهم قدم نزده ...

من این توانایی رو تو خودم میبینم که خدا رو به تفاهم باخودم برسونم

فاطمه یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:35 ق.ظ http://www. theater-caterpillar.blogfa.com

میرسید

امیدوارم

دلارام یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:08 ق.ظ http://delaram360.blogsky.com

بیهوده تلاش نکن
پیش از تو این کار بارها تکرار شد
نتیجه ای نداشت

برای هرکسی متفاوته من کسایی رو دیدم که جواب گرفتند

دختر مردابی یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:17 ق.ظ http://dokhtaremordabi.blogsky.com

به تفاهم می رسید مطمئن باش...
او با تو راه می آید

و سلام

اوهوم
سلام و مرسی از حضورت

ستایش یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:35 ق.ظ

ببین
زهی خیال باطل

چی بگم والا

فرداد یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:35 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

سعی کن تنها باشین...دستشو بگیر...موقع قدم زدن نگاش کن.
درگوشی:
بعدشم در یه جای خلوت ببوسش....

آخ که چقدر خوب گفتی فرداد

امنه یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:23 ق.ظ http://www.khyalekham.blogfa.com

خیلی عالیه...به تفاهم میرسین اخه خیلی مهربونه به خاطر عشقی که به ما داره گذشت میکنه و مثل همیشه لبخند میزنه و میگه ایندفعه هم باشه ...فقط باید بهش مطمئن باشی و توام لبخند بزنی.

بهش مطمئنم

پری زهرا یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ب.ظ http://www.inasheghaneha.persianblog.ir

یقین دارم که کمکتون می کنه.

امیدوارم

احمد یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 03:23 ب.ظ http://liberty01.blogsky.com

بستگی دارد خدایت اهل حال باشد یا خیر...
بعضی‌ها خدایشان خیلی سختگیر و یکدنده و متعصب و چموش‌ است.. درست مثل خودشان.

خدای من که عالی‌ست: «والله یرید بکم الیسر ولا یرید بکم العسر...»

خدای من حسابی اهل حاله یعنی اولا اینطوری نبودا ولی من راه انداختمش

سینا دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ق.ظ http://khaaneijadid.blogspot.com/

:)

کولی دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:10 ب.ظ http://innocentgypsy.blogfa.com

ما که دیگه نمیبینمش

میلاد دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:57 ب.ظ http://chashmanekhamush.blog sky.com

بازم گلی به جمال تو
منظورم «تو» نیستا دوست من.
متن های تورو بهنر میشه باهاش ارتباط بر قرار کرد.
با احساس ها ساختگی و بی ریشه مثل متن بالا اصلا ارتباط بر قرار نمی کنم!

مرسی میلاد عزیز
من هم با چند تا پست اخیر تو رابطه برقرار نکردم یعنی خودم نخواستم

مهرنوش دوشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:05 ب.ظ http://kochneshin.blogsky.com

و شایدم یک بر گ دیگه رو کنه ...

ممدسن سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:51 ب.ظ http://mvelayati.blogfa.com

چند سال از بودنت گذشته!
و من هنوز به تو فکر میکنم

ممدسن سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:53 ب.ظ http://mvelayati.blogfa.com

درضمن قورباغه ها اینقد سگجونن که هرگز زیر پای یه کودک له نمیشوند زیاد بش فکر نکن!

حسین رها سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:14 ب.ظ

خدا حوصله قدم زدن با ما رو نداره...

احمد سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ب.ظ http://liberty01.blogsky.com

انگار خدای "من"
نسبت نزدیکی با خدای من دارد... هر دو اهل حال.

سیب چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ق.ظ http://sibeleila.persianblog.ir

با اون هیچ مذاکره ای نتیجه نمیده
همه چیز از قبل اجرایی شده است

HANI چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:38 ب.ظ http://hooshbaria.mihanblog.com

آخــــــــــــــــــــــــــــی .....

زیبا بود ...

لیلی شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:49 ب.ظ http://a3-delll.blogfa.com/

امیدوارم که به زودی به اون چیزی که از خدا میخوای برسی
و خدا زیاد منتظرت نذاره.میدونی،سرش خیلی شلوغه اما کاش تو بتونی بی نوبت ببینیش و با هم یه قدمی بزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد