چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

انگار خودشم میبره و نمیتونه فریاد رس باشه

گاهی خدا هم از شدت استیصال بعضی آدما گریش میگیره...


نوشته شده توسط تو

مثل اونا

همش باید گشت، همش باید گشت و پیدا کرد. کاش میشد یهویی بدون هیچ گشتنی پیدا کنی...


نوشته شده توسط تو

امروز خیلی سنگینه و من تحمل این حجمش رو ندارم

امروز از اون روزاست که باید توی اتاقم میموندم که هیچ کس رو نمیدیدم و هیچ صدایی رو هم نمیشنیدم...



نوشته شده توسط تو

جرمازات...

به چه جرمی چنین مجازات؟؟؟؟؟؟!!!!!!!! 

 

نوشته شده توسط من

من فقط میتونم نگاه کنم

الان فضا به طرز وحشتناکی عجیب و غمگینه...


نوشته شده توسط تو

اصلا انسان باید همیشه یه گوشه دلش تنگ باشه

دلتنگی حس عجیبیه...


نوشته شده توسط تو