چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

دلم میخواد سال ها هیچ کاری نکنم و فقط و فقط بشینم یه گوشه ای و بگم ای وای ای وای ای وای... 

 

نوشته شده توسط تو

تمام رگ های مغزم باد کرده...

اینجا یک لشگر آدم خوابند. 

اینجا من همش و پشت هم شکست میخورم. 

من هر روز و هر لحظه از این لشگر آدم خواب شکست میخورم... 

 

نوشته شده توسط تو

وقتی خودت رو اهدا میکنی حق هیچ گونه اعراض یا شکایت یا گله یا غر یا... نداری

بعضیا عادت دارن خودشون رو اهدا کنن بعدش بزنن توی سرشون که اییییییییییییییی واییییییییییییی چرا فلانی با من فلان کار رو کرد، من که خیلی کارا براش کردم.

نه عزیزم تو خیلی کار نکردی تو خودت رو اهدا کردی و آدم با چیز یا کسی که بهش اهدا شده هر کاری که دلش بخواد میکنه...


نوشته شده توسط تو