چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

من از اون آگاهاشام

جواد آگاه به از جواد نا آگاه...


نوشته شده توسط تو

بگذار بیشتر فرو کنم

و من چنگ میزنم

و خون نمیچکد

و من میترسم از این همه نچکیدن

چون میدانم اینها روزی سیل میشود و تمام زندگیم بوی خون میگیرد...


نوشته شده توسط تو

همین که روی زمین افتادم کافیست، دیگر پای خود را روی من مگذارید

پای روی من مگذارید

نه، پای روی من مگذارید

که اگر بگذارید

من هم له میشوم هم تکه ای از روحم تا ابد ته کفش شما خواهد ماند...


نوشته شده توسط تو