چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

کسی حق نداره با این پست همذات پنداری کنه

شما خبر ندارین از دل آدمایی که وقتی تحقیر میشن نمیتونن به آدمی که تحقیرشون کرده بگن تو کی باشی که منو تحقیر کنی، من تا حالا پدر مادرمم از گل نازکتر بهم نگفتن چه برسه به تو.

آخه پدر مادر اینا از تنه درخت کلفت ترم بارشون کردن و اینا آخ نگفتن. اصلا اینا اول توسط پدر مادرشون تحقیر شدن.

این آدما خیلی روحشون جر خرده.اگه یه روزی فهمیدید یه آدم اینجوریه، یهو یه جا بی ربط  عمیقا نوازشش کنید.

خیلی حواستون باشه اینا آدمای بسیار بسیار حساسی هستن و بسیار زیاد از نوازش شدن میترسن.اگه بفهمن که شما فهمیدین چه خبره و پشت نوازشتون چیه مثل آشغال پرتتون میکنن توی آشغالی ذهنشون...


نوشته شده توسط تو

خواهش میکنم حواستون به لبهای به هم چسبیده باشه

اگه روبروی یه کسی نشستین و دارین باهاش صحبت میکنید و میبینید که اون لبهاش به هم چسبیده بهتره صحبتتون رو قطع کنید و ادامه ندید.

آخه یه عالمه حرف پشت لبهای به هم چسبیده هست که سکوت شما رو میطلبه...


نوشته شده توسط تو

اصلا شاید تو خجالت بکشی احساساتت رو نشون بدی یا هر چی

اصلا یهو دلت میخواد اون یکی تو رو توی احساساتش بخیسونه...

یه جوری که پوسته ای که تا الان روی احساساتت کشیده بودی خیس بخوره و کنار بره...


نوشته شده توسط تو

میشکنی...

پرده زندگی مرا کنار نزن، حتی اگر به قیمت کنار زدن خودم باشد...


نوشته شده توسط تو

این کار باید با یه ظرافت خاص و عشق و محبت حقیقی و خالص انجام بشه

گاهی باید فقط بری اون گوشه له شده روح یه آدم رو خیلی آروم ببوسی و خیلی آروم برگردی.

انقدر آروم که آدمه خودش نفهمه کسی اومده و رفته. فقط یهو انقدر گرمش بشه که بتونه گریه کنه...


نوشته شده توسط تو



اصلا فکرشم نمیکردم یه روزی با یه همچین آدمی برخورد کنم

هر چیم که آدم فک کنه همه حقایق رو میدونه و کارش درسته اما همیشه یه آدمی پیدا میشه و با چند تا کلمه یه حقیقتی رو به روت میاره که به جز پذیرش اون حقیقت حتی اگه تلخ، نمیتونی کار دیگه ای بکنی...


نوشته شده توسط تو

البته زنایی که به این مردا افتخار میکنن بیشتر حالم رو بهم میزنن

از مردایی که تیریپ روشنفکری میان و جلوی بی بند و باری و جلف بازی همسراشون رو نمیگیرن حالم به هم میخوره...

دلم میخواد به این مردا بگم بی غیرتا اگه یه بار به همسراتون تذکر بدین طلاقتون نمیدن، نترسین...


نوشته شده توسط تو


اصلا با یه وضعی توی خودم جم شدم

همون لحظه بهش نگفتم خفه شو.گذاشتم کامل حرفش رو بزنه تا من توی بوی نامطبوع حرفاش خفه شم.

دلم میخواست من خفه شم تا شاید دیگه هرگز از این حرفا نشنوم...


نوشته شده توسط تو

من یک بار یک بیشعور رو دیدم که به یک فاصله ترسیده پِخ کرده بود

همیشه فاصله ها خودشان، خودشان را فریاد میزنند لازم نیست تو چیزی بگویی.

اما من یک بار فاصله ای را دیدم که خودش را سکوت کرده بود.

اون فاصله ترسیده بود.

باز هم لازم نیست تو چیزی بگویی...


نوشته شده توسط تو

حالا ببین افقی از راست به چپی یا عمودی از بالا به پایین

افقی از راست به چپ یعنی از راه راست منحرف شده ایم

عمودی از بالا به پایین یعنی از بالا به پایین سقوط کرده ایم...


نوشته شده توسط تو

اینا از اونایی هستن که با حفظ حریمات وارد جزئیاتت میشن

اونایی که با تمام دردی که از کلیت  تو بهشون وارد شده بازم میخوان وارد جزئیاتت بشن قابل اعتمادترن...


نوشته شده توسط تو

میخک قرمز را میشود تزریق کرد؟

همیشه در من میخک قرمز کم روییده...


نوشته شده توسط تو

حتی از عقلم بیشتر کم داره

دستهایم بیشتر کم دارند این روزها...


نوشته شده توسط تو

هومممم

اصلا خوش به حال من که سیگار میکشم...


نوشته شده توسط تو

و این یک حال عجیبِ عمیقه خوبی دارد

از درون زار میزنم و بلند میگویم عزیزم. دستهایم کشیده میشود به دیوار اطرافم، یک آن میبینم دارم تو را چنگ میزنم...


نوشته شده توسط تو

کاش یک روز بیایی از من طلب کنی

آقای بخشی منجیلی، من یک آغوش و یک دل سیر گریه کردن به شما بدهکارم

اندوه آن روز و آن ظرف غذای جلوی شما و تنهاییتان روزی هزار بار مرا میکُشد...


نوشته شده توسط تو

مگر اینکه بید نباشم، چنار باشم فقط

من بیدی هستم که با هر بادی میلرزم

اصلا من بید لرزانم حتی بدون باد هم میلرزم...


نوشته شده توسط تو

آدم کبودم میشه

تنگی اگر که زخم هم نکند فشار که می آورد

حتی تنگ بودن کفشت، حالا با دلم اگر کار نداشته باشیم...


نوشته شده توسط تو

مواظب باش بعضی از گره ها کور نمیشه کور میکنه

گِره ها هیچ وقت در زندگی باز نمیشوند بلکه از گِره ای به گِره دیگر تبدیل میشوند...


نوشته شده توسط تو

امتداد این خردلی، سبز ِتهوع آور است

آنجا تلخ است

تو هر چقدر هم که لباس سفید بپوشی تلخی خردلی  آنجا تمام نخواهد شد...


نوشته شده توسط تو