چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

من احساس میکنم و اینو هنوز به فکر تبدیل نکردم

من احساس میکنم هممون به اندازه کافی به درد نخوریم. اصلا چرا باید تلاش کنیم ثابت کنیم که ما خیلی به درد بخوریم یا حتی ثابت کنیم که حداقل یکم بدرد بخوریم؟


نوشته شده توسط تو

میشه پاتونو از روی خرخره من بردارید؟

چرا انقدر حرص میزنن؟، آدما رو میگم؛ فقط کافیه ببینن تو دنبال یه چیزی هستی و میخوای یه چیزی رو بدست بیاری، اونوقته که خودشونو پاره میکنن که اول به تو برسن و بعد از روی تو رد بشن و از تو جلو بزنن.

امروز خیلی کدر، چسبنده، سرد، سردرگم و تاریکه...


نوشته شده توسط تو