چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

یه روزی بر میخوریم به هم

صبر کن

این دنیا هنوز ادامه داره...


نوشته شده توسط تو

من تا اون روز صبر میکنم و فقط زل میزنم و آه میکشم

از صمیم قلبم آرزو میکنم و امیدوارم یه روزی خودشون توی موقعیتی که من رو قرار دادن قرار بگیرن.

همه اونایی که باعثش شدن و حتی همه اونایی که باعثش نبودن ولی از این موقعیتی که من توش هستم خوشحالن.و حتی همه اونایی که خوشحالن ولی از خوشحالیشون بی خبرن،همشون!!!

اونا باید بفهمن مچاله شدن یعنی چی و دقیقا باید مچاله بشن.

باید یه روزی برسه که همشون زل بزنن و فقط زل بزنن و هیچ کاری از دستشون بر نیاد.

اونا حتی نباید بتونن آه بکشن. هر روز باید سنگین تر بشن...


نوشته شده توسط تو


سبک میشیم، خیلی سبک

من مطمئنم مرگ آدم رو از هر چی وابستگی و دلبستگی رها میکنه...


نوشته شده توسط تو

البته همه ممکنه که سُر بخوریم

خودش فکر میکنه از بیرون داره به اونا نگاه میکنه و از فضای اونا خیلی فاصله داره، نمیفهمه که یکی کشیدتش بیرون. همون گُهی که بهش تاییدای بیخودی میده. کاش میفهمید داره سرُ میخورده تو کثافطی که هزار بار هشدارشو داده بودم بهش...


نوشته شده توسط تو


got it

take my hand...


نوشته شده توسط تو