توی یه رابطه دلگرمی یه نفر میتونه طرف مقابلش رو هم دلگرم کنه.حالا هر چیم که اون طرف مقابل ادعا کنه که توی رابطه فقط سرگرمه...
نوشته شده توسط تو
آبی را تحمل کن، بالاخره یک روز آبی را تمام میکنی...
نوشته شده توسط تو
لحظه هایی که آدم حالش بی نهایت خوبه شاید تکرار نشن اما جاودانه میشن...
نوشته شده توسط تو
اونایی که پیشتن هیچ وقت پشتت نمیشن
اونایی هم که پشتتن هیچ وقت پیشت نمیشن
با زورم سعی بیهوده نکن اونی که پشتته رو بیاری پیشت و اونیکه پیشته رو تبدیل کنی به پشتت...
نوشته شده توسط تو
هیس، حتی عمیق نفس نکش...
آن بالاتر ها آدم هایی هستند که دارند زندگیشان را میکنند.
بگذار راحت باشند.
آنها حتی نباید عمیق را بشنوند...
نوشته شده توسط تو
تویی که به تجزیه افکار من غبطه میخوری؛ اعتراف کن که آیا تا به حال افکارت در تغزل افتاده...؟
نوشته شده توسط تو
یه جاهایی هست که آدم احساس میکنه زنده به گور شده. اما نه این زمینه که فرو رفته...
نوشته شده توسط تو
چرا همیشه باید منتظر باشیم که اتفاق برای ما بیفته؟ یه وقتاییم ما باید برای اتفاق بیفتیم...
نوشته شده توسط تو
عقده ها را باید سکوت کرد. وقتی عقده ها را جار میزنی جر میخوری...
نوشته شده توسط تو
یهو بهم گفت تو آدما رو خیلی دوست داری، بهش گفتم روش دست نزار. از روی این یکی فقط بپر...
نوشته شده توسط تو
بعضی از حرفا مثل یه دیواریه که انگار کودکیت رو پشتش پنهان میکنه...
نوشته شده توسط تو
من به هستی خود تظاهر میکنم، وگرنه راستش را که بخواهید تمامش نیستیست...
نوشته شده توسط تو
من جوییدمش. هنوز مزش به ته گلوم نرسیده بود که تف کردمش کف آسفالت خیابون. یه خیابون شلوغ...
اما اون روز یادم رفته بود یه دندون خالی دارم که پُرش نکردم. هنوزم که هنوزه یه تیکه از اون مونده لای اون دندون خالیم. دیگه حتی نمیتونم برم دندونم رو پر کنم چون اون تیکش لای دندونم خفه میشه...
نوشته شده توسط تو
وقتی ماه لباسش را برای شب میدرد و شب فقط در خویش میماسد، ماه طاقت نمی آورد، بی قراری میکند این ماه...
نوشته شده توسط تو
او آن شب همش با فریاد حرف میزد. با فریاد میگفت او امشب می آید! او مرا منتظر نمیگذارد... او حتماً در راه است؛ اما بغض امانش نمیداد...
و من آرام در دلم میگفتم او امشب نمی آید. نه تنها امشب بلکه هرگز باز نمیگردد و تو همیشه در این انتظار بیهوده خواهی ماند. او راهش را کلا عوض کرده...
اگر بغضش را نمیفهمیدم، به جای اینکه در دلم بگویم مثل او فریاد میزدم...
نوشته شده توسط تو