چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

...

سرما زده ام...


نوشته شده توسط تو

پُلیتیک

انقدر میگفت دورت بگردم و دورت میگشت که یهو به خودت اومدی دیدی دورت زده رفته...


نوشته شده توسط تو

آدم+آدم+آدم=؟

۱دلم میخواد آدمای دور و برم و مثل یه پازل به هم بریزم و هرجور که میخوام درستشون کنم  

 

۲دلم میخواد چندتایی از آدمای دور و برم و با مخلوط کن ترکیبشون کنم   

 

۳آدما وقتی ترکیب میشن واقعا جالب میشن 

 

نوشته شده توسط من

اگه غرورت غروب کرده بدون که یه زخمت داره التیام پیدا میکنه

یا باید تحقیر شده باشی تا لذت غرور رو بفهمی یا باید از تحقیر به شدت وحشت داشته باشی تا بتونی مغرور باشی و از غرورت لذت ببری...


نوشته شده توسط تو

کتاب زندگی یک تباه شده را هرگز ورق نزنید

انسانی که حس تباه شدگی دارد, فقط لحظه به لحظه همه چی از او خارج میشود  و هر لحظه از درون پوک میشود و این را میداند تا وقتی این جسم مزخرف را یدک میکشد تباهیش به انتها نخواهد رسید.

به انسان تباه شده نباید نزدیک شد نباید دست زد حتی نباید به او کلمه ای گفت, او پوسیده...


نوشته شده توسط تو