چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چیو داره به خودش تلقین میکنه؟با تکرارش میخواد چیو باور کنه؟

به من میگه میدونی که، من هر مهمونی میرم باید یه لباس جدید براش بخرم

بهش میگم: نمیدونم الان فهمیدم

میگه اره بابا من اینجوریم...


نوشته شده توسط تو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد