تاریخ را کسانی رقم زده اند که گذشته زیستند... ما اکنون تاریخ را تنها می بینیم... روزهایمان حال ما را دارند!! شاید روزهایی که سپری می شوند برای کسان دیگر حکم تاریخ را دارد
راستی این کامنت دونی سر آدمو گیچ می بره خدا بده برکت
سر خودمون هم گاهی گیج میره... بس که دوست داشتنی هستیم آدما ما رو میخونن... اما من دوست دارم فقط خودم وبلاگ شما رو بخونم... دلم میخواد هیچ کس به جز من نخونه... کیف میکنم وقتی میبینم فقط نظر من اونجاست... این هم یه جور دیوانگیه شاید...
این روزها تو گر نباشی... این ترم را مشروطم... تاریخم در گرو توست !!
امیدوارم به هلاکت برسی در درس و دانشگاه... مشروطی برا تو نیز کم است ای خال تور که گندش رو در آوردی با این مدل حرف زدنت... همسر گرام از دست شما چه میکشد...؟؟؟ حالم داره از خودمم بهم میخوره که مثل خودت دارم مینویسم همش... :) آیکون اینکه منم مثل تو خال تور شدم... :)
تمام روزا تاریخی نمیشن کاشکی بتونیم روزای قشنگی که بشه تو تاریخ ثبتشون کرد رقم بزتیم... بابت بحث قبل sorry منظور خاصی نداشتم
خانم ها همیشه یه چیزی میگن که آدم به تلاطم روحی دچار میشه... ولی مطمئنم که نمیخواستید این جوری بشه... عذر خواهی لازم نیست خانم...ما به همسر جنابعالی و شما اردات بسیار داریم...
گفت "زندگی یک اچ دی تی وی بزرگ است" گفتیم "آن چه باشد؟" گفت "مردمان بعد از شما و نه بعد از من در آن فیلم پورنو می بینند و جق می زنند یا درام می بینند و گریه می کنند یا هورور می بینند و می ترسند" و گفت "نه فرزندی زاده می شود نه عشقی حاصل می شود نه حتی هیولایی می آید. زندگی فقط و همیشه نمایش است" غمگین از ما رفت و ما همچنان عنکف بودیم...
نم بارون رو دریاب بچه...
بوی خاک توی نم بارون رو هم تو دریاب جان برادر....
روزهای تاریخی چیزای چرتی هستن
به نظر اون این طور نبود...
سلام
با این تاریخی که ما داریم همون بهتر که تاریخی نشه.بذار این روزا فقط برن.
فقط میرن...
تاریخ را کسانی رقم زده اند که گذشته زیستند...
ما اکنون تاریخ را تنها می بینیم...
روزهایمان حال ما را دارند!!
شاید روزهایی که سپری می شوند برای کسان دیگر حکم تاریخ را دارد
شاید....
دیشب نبودی...؟؟؟؟؟؟؟
سلام
دوست مهربونم
مبینا یه عمل سخت رو پشت سرگذاشته و حال عمومیش خوبه
بازم ممنون
تازه به خدا من نبودم
خوبه...خوشحال شدم...
اگه تو جغرافیا هم می رفت تاریخی نمی شد
اگر تو تاریخ می رفت هم جغرافیایی نمی شد
بی خیال اصلا بیا و بی خیال تاریخ و جغرافیا شو....
ما که حرفی از جغرافیا نزدیم...
اگر تاریخی بشن تو شرایط جغرافیایی ویژه بازم تو تاریخ میرن یا جغرافی ؟؟؟؟؟؟
نمیدونم باید ازش سوال کنم...
من ازت جدا ممنونم رفیق! حالیم شد!
خوبه که تونستم کاری کنم...
تشکر لازم نیست.... :))
مرسی که من رو رفیق خطاب کردی...
دوست دارم رفیق تو باشم...
این از تشکرت شیرین تر بود...
اوهوم ... سفر حجمی در خط زمان...
شاید...
تف بر این تکرار بی وقفه..!
راستی این کامنت دونی سر آدمو گیچ می بره
خدا بده برکت
سر خودمون هم گاهی گیج میره...
بس که دوست داشتنی هستیم آدما ما رو میخونن...
اما من دوست دارم فقط خودم وبلاگ شما رو بخونم...
دلم میخواد هیچ کس به جز من نخونه...
کیف میکنم وقتی میبینم فقط نظر من اونجاست...
این هم یه جور دیوانگیه شاید...
دیشب را همسان با خاک بودم...
بودم اما آرام!!
تا وقتی با این لحن کامنت بزاری جوابتو نمیدم....
این روزها تو گر نباشی...
این ترم را مشروطم...
تاریخم در گرو توست !!
امیدوارم به هلاکت برسی در درس و دانشگاه...
مشروطی برا تو نیز کم است ای خال تور که گندش رو در آوردی با این مدل حرف زدنت...
همسر گرام از دست شما چه میکشد...؟؟؟
حالم داره از خودمم بهم میخوره که مثل خودت دارم مینویسم همش... :)
آیکون اینکه منم مثل تو خال تور شدم... :)
خب مشکلی نیست ایندفعه که خواستی کامنت بذاری قبلش جلو در زنگ بزن
من میام بعد کامنت گذاشتنت بخش کامنتها رو غیر فعال میکنم تا دیگه کسی نتونه کامنت بذاره،
بعدش هم تو یک عمر به پست و کامنتش نگاه کنی و لذت ببری..
(فقط قبلش ذکر کنم که وبلاگ داشتن هم مخارج داره دیگه..)
تو هم که همش دنبال اینی ما رو یه جوری بتیغی... :))
آره منم گاهی این حس بم دست میده. اینکه دارم به روز مرگ نزدیک میشم. اما گاهی هم حس می کنم دارم با این روزهای کوچولو یه ماجرای تاریخی مهم رو می سازم..
ماجرای تاریخی مهم....
شما کمی دچار توهم نشدید احیاناْ...؟؟؟
:))))
من زدم،..........نوشتم!!
اومدم...
سلام
حیف...
سلام..
اوهوم...
تکذیب میکنم..!
تکذیب کردن تو حرف نباید باشه...
اگه واقعا این جوری نیستی توی عملت نشون بده.... :))
بذار فقط بگم که قشنگ بود.
اونم خیلی.
بزار فقط بگم این تراوشات ذهنی من نبود...
از دهن یکی از دوستان در باب گذر روزهاش بود که من از دهنش قاپیدم و با اجازش گذاشتم اینجا...
آخه من که عمل ندارم و پاک پاکم!
بله...حتما همون طوریه که شما میفرمایید...
سلام توووو
قضیه چیه ؟؟؟
اگه حس بدی داری یه چند تا فحش بده شاید دلت خنک شه :D
اما جدی کنجکاوم کردی
اگه میگی نمی خوای بگی هی تکرار نکن من میمیرما !!!
به این فوضول !!! رحم کن !!!!!:D
اصلا به فحش و حس بد ربط نداره...
یه حس خاصیه که هرگز نخواهم گفت...
شاید اشکال از تاریخ بوده خوب
تمام روزا تاریخی نمیشن کاشکی بتونیم روزای قشنگی که بشه تو تاریخ ثبتشون کرد رقم بزتیم...
بابت بحث قبل sorry منظور خاصی نداشتم
خانم ها همیشه یه چیزی میگن که آدم به تلاطم روحی دچار میشه... ولی مطمئنم که نمیخواستید این جوری بشه...
عذر خواهی لازم نیست خانم...ما به همسر جنابعالی و شما اردات بسیار داریم...
تمام روزا تاریخی نمیشن کاش بتونیم روزای تاریخی قشنگی رقم بزنیم...
بابت بحث دفعه پیش بابت جوابم sorry منظور بدی نداشتم...
گفت "زندگی یک اچ دی تی وی بزرگ است" گفتیم "آن چه باشد؟" گفت "مردمان بعد از شما و نه بعد از من در آن فیلم پورنو می بینند و جق می زنند یا درام می بینند و گریه می کنند یا هورور می بینند و می ترسند" و گفت "نه فرزندی زاده می شود نه عشقی حاصل می شود نه حتی هیولایی می آید. زندگی فقط و همیشه نمایش است" غمگین از ما رفت و ما همچنان عنکف بودیم...
مرسی بابت این کامنت جالبت...
زیبا بود
زیبای تلخ...