وقتی که تحقیر میشویم تمام روزنه های بدنمون هم بی صدا گریه میکنند و اشک میریزن و ما چه جاهلانه احساس میکنیم که عرق کردیم.
نوشته شده توسط تو
همیشه این افکار جاهلانه باعث ادامه دادنه ما به این زندگی میشه.
این جهالت حالم رو بهم میزنه به خاطر اینکه باعث اون ادامه مزخرف هست...
تحقیر شدم ... خیلی ساده ... و نعش خودم را بر دوش روحم کشیدم.
وای حالم بد شد.... :(
سردمه ولی عرق میکنم دستام میلرزن تمام مویرگ های مغزم دارن از فشار پاره میشن ...نمیخوام باور کنم که که خورد شدم تحقیر شدم اخه خیلی سخته پذیرفتنش سخت تر از خود تحقیر شدن...به همه میگم فشارم افتاده.عادت دارم...
به شدت منزجر کنندست...به شدت میفهممت
سلامزیبا مینویسیدممنون میشم یه سری هم به من بزنی
حالا میای؟؟؟
ممنو ن از لطفت خوشحالم کردی سر زدی
حالا میای؟؟
چه تشبیه زیباییممنونیادم خواهد موند
خوبه...مرسی که ما رو میخونید...
به نکته خوبی اشاره کردی.واقعا همینطوره
مرسی لیلی عزیز...
سلاممرسی هسمتصویر جالبی بود از تحقیراین تو کیه؟هویتتو بگی بد نی
معلوم میشه به زودی...مرسی که اومدی...
چه زیبا بود....
چه زیبا خوندید...:)مرسی...
چقدر قشنگن این نگاه های متفاوت....شاید.....
حتما...:)
ممنون از دعوتت.ولی من تهران نیستم.شرمنده!
خواهشم میکنم....خوب میتونی اون روز بیای تهران...
چرا پاکش کنم. چون حواست نبود علنی فرستادی؟پاکش کردم.
اوهوم...مرسی.
میدونی مثل همون پی نوشتت در مورد گریه کردن بود که تمام سلول هات اندوهگین میشند...اتفاقا همین کامنت هم ۲/۳ هفته ژیش برات گذاشته بودم...
درد رفته توی عمق وجودمون انگار....
خیلی توصیفِ خوبی بود!
مرسی...
همیشه این افکار جاهلانه باعث ادامه دادنه ما به این زندگی میشه.
این جهالت حالم رو بهم میزنه به خاطر اینکه باعث اون ادامه مزخرف هست...
تحقیر شدم ... خیلی ساده ... و نعش خودم را بر دوش روحم کشیدم.
وای حالم بد شد....
:(
سردمه ولی عرق میکنم دستام میلرزن تمام مویرگ های مغزم دارن از فشار پاره میشن ...نمیخوام باور کنم که که خورد شدم تحقیر شدم اخه خیلی سخته پذیرفتنش سخت تر از خود تحقیر شدن...به همه میگم فشارم افتاده.عادت دارم...
به شدت منزجر کنندست...به شدت میفهممت
سلام
زیبا مینویسید
ممنون میشم یه سری هم به من بزنی
حالا میای؟؟؟
ممنو ن از لطفت
خوشحالم کردی سر زدی
حالا میای؟؟
چه تشبیه زیبایی
ممنون
یادم خواهد موند
خوبه...مرسی که ما رو میخونید...
به نکته خوبی اشاره کردی.واقعا همینطوره
مرسی لیلی عزیز...
سلام
مرسی هسم
تصویر جالبی بود از تحقیر
این تو کیه؟
هویتتو بگی بد نی
معلوم میشه به زودی...
مرسی که اومدی...
چه زیبا بود....
چه زیبا خوندید...:)
مرسی...
چقدر قشنگن این نگاه های متفاوت....شاید.....
حتما...:)
ممنون از دعوتت.
ولی من تهران نیستم.
شرمنده!
خواهشم میکنم....
خوب میتونی اون روز بیای تهران...
چرا پاکش کنم. چون حواست نبود علنی فرستادی؟پاکش کردم.
اوهوم...مرسی.
میدونی مثل همون پی نوشتت در مورد گریه کردن بود که تمام سلول هات اندوهگین میشند...اتفاقا همین کامنت هم ۲/۳ هفته ژیش برات گذاشته بودم...
درد رفته توی عمق وجودمون انگار....
خیلی توصیفِ خوبی بود!
مرسی...