چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

بیهوده بودن ها

ذیگر باید رفتی در کار نیست 

 باید  ماند  

باید کودکانه دل به این دنیا بست  

 

نوشته شده توسط من

نظرات 71 + ارسال نظر
اروس یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:37 ب.ظ http://www.ostorlabe.blogfa.com

گاهی میبرندمان بی آنکه بخاهیم...

گاهی رفتی و نفهمیدی و هیچ وقت هم نخواهی فهمید

کولی یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:51 ب.ظ http://innocentgypsy.blogfa.com/

برای کسی که حس کودکیش غرق شد تو دریای کثیف چه تجویزی داری؟!‌با قایق نجات هم راهی براش نیست

باید شنا کرد و دل رو به دریا زد تا جوانیت هم غرق شود در دریای کثافت

سیگاری یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ب.ظ http://30gari.blogsky.com

خوب باز خوبه!
بهانه ای پیدا کردی برای ادامه...

عجب بهانه ی احمقانه ای

مهرنوش یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:28 ب.ظ http://kochneshin.blogsky.com

اصلا کودکانه باید زیست...
اما این چنین زیستنی شهامت می خواهد...

کودکانه زیستن برای من کار راحتیست

مهشید یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:29 ب.ظ

باور کنیم رمز دووم اٌوردن همینه!

مجبور به باوریم

سیگاری یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ب.ظ http://30gari.blogsky.com

نه متاسفانه... خبری ازش ندارم...

چه بد...

آلن یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ب.ظ

اتفاقن بچه ها خیلی خوشگل دل به این دنیا می بندن.
من خوشم میاد.
خیلی دوس دارم که کودکانه دل به دنیا ببندم.

به به چه حلال زاده.همین الان وبلاگت بودم
پس کودکانه دل ببند به این دنیای بچه گانه و لذت ببر

آغازی دیگر دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:59 ق.ظ http://start2.blogsky.com

و کودکانه زندگی کرد

و پیر شد در کودکی

علیرضا دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:02 ق.ظ http://www.abaptiston.blogsky.com/

اگر باید رفتی در کار بود، جای خاصی را مد نظر که نداشتید؟

چون جایی برای رفتن نداشتم تصمیم به باید نرفتن گرفتم

روشا دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:24 ق.ظ http://iron-pixell.persianblog.ir/

همیشه این کودکانه هاست که ما را می برند شاید روزی بهتر شاید فرایی آزادتر و ......

اگر کودکییمان پر بود از خوشی شاید اما کودکی الان من مملو از احمقانه هاست

یک دیوانه دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:41 ق.ظ http://divanekhane.blogsky.com


حتی اگر جایی برای مندنمان پیدا نشد

جایگاه خودم بس است برای ماندن

عمو پوریا دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:29 ق.ظ http://www.UncleP.blogsky.com

ذگیر رفتنی در کار نبود از اول نیز
ما آدما به بهونه های مختلف چون خودمون می خوایم از هم دیگه دور می شیم ولی از پیش هم نمی ریم نمونه اش خاطره که هر چقدرم الان فلانی اون سر دنیاست بازم من به خاطره هاش فکر میکنم
یکی از بزرگ ترین بهونه های ما مرگ ...... آقاجان بهونه نیار می خوای بری برو ولی دیگه بهونه ات واسه چیه خب عیت آدم برو .....

من اصلا قصد مرگ ندارم به این زودیا
و منظورم رفتن و جدا شدن از کسی نیست . منظور رفتن از خود بود

دختر مردابی دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:20 ق.ظ http://dokhtaremordabi.blogsky.com

پس بالاخره ماندنی شدی ...
اما هنوز گرفتار بایدهایی..

و سلام

ماندم و درگیر باید های کودکانه ام
سلام

نیکو دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:54 ق.ظ

از کجا فهمیدی دوستم ؟

از اونجایی که تو میدانی و من

حسام دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:08 ق.ظ http://www.notefalse.blogfa.com

یه وقتایی همه حال جاده به رفتنش.../
مهم نیست چی و کی و کجا... مهم اینه بمونی و بجنگی..../

یه وقتایی حسام اما الان نه
من میمونم و تمام دنیا رو با خودم میسازم

مومو دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ق.ظ http://mo-mo.blogsky.com

باید نیست!
شاید است...

شاید هم دلم میخواهد است ...
دلم میخواهد نروم و کودکانه دل به دنیا بدهم

نعیمه دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:47 ب.ظ http://afterborn.blogsky.com

کودکانه دل باید بست...!

اوهوم

عمو پوریا دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:06 ب.ظ http://www.UncleP.blogsky.com

نتونستم منظورمو برسونم !! برا خودمونم صادق تمام حرفام :-|

دوباره کامنتتو خوندم با یه دید دیگه بهش نگاه کردم. شاید یه کم متوجه شده باشم . خوبه که میای و جواب کامنتتو میبینی. این کار و دوست دارم

فرداد دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:35 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

...من رفتم
می روم جایز نیست
من رفتم....
درگوشی:
(آدم نباید انقدر زود تسلیم بشه تازه مگه رفتن و موندن دست ماست؟...دلم نمیاد داد بکشم در گوشت...ولی چرا به من کم سر می زنی)

نه فرداد تو نرو
من هم قصد رفتن ندارم
داد بزن فرداد اصلا تو بیا بزن تو گوش من
یه کم کارم زیاد شده ولی میام

احمد دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ب.ظ http://Liberty01.blogsky.com

دیگر باید کودکانه بزرگ شد، مدام.
سلام.

در کودکی بزرگ شدم
پیر شدم
و خواهم مرد

MisspInk دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ب.ظ

نکنه تا الان فک می کردی که در کاره؟

تا قبل از این بهش فکر نکرده بودم. نمیدونم حالا تو بگو تو کار بوده؟

MisspInk دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ب.ظ

زهی خیال باطل...!

هه ...

دلتنگی دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:06 ب.ظ http://Msf-baran.blogfa.com

سلام....
یه وقتایی هست که رفتن خیلی قشنگه...یه وقتایی هم هست که ماندن خیلی قشنگ...
ولی گاهی هم میرسی به جایی که دیگه هیچی قشنگ به نظر نمی رسه...اون موقع هر جور می خوای زندگی کن...کودکانه یا احمقانه... دیگه فرقی نداره.

من یه طرز فکری دارم که همیشه زندگی باید قشنگ باشه . البته تازه به این رسیدم . چه برم و چه بمونم باید زیبا زندگی کنم

آنشرلی دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ب.ظ http://cupid89.blogfa.com/

کدوم موندن
کدوم دنیا
کدوم دل

من میمونم تو دنیایی که خودم ساختم با دلی که به هیچ کسی ندادم

یک دیوانه دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:23 ب.ظ http://shabzendan.blogfa.com

با درود بر دوست عزیز
شب زندان با "ما بچه های دهه شصت" به روز شد.
منتظر حضور گرم و سبزت
http://shabzendan.blogfa.com
http://shabzendan.blogsky.com


اینم یه حضور سبز برای شوما

فرخ دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 02:57 ب.ظ http://chakhan-2.blogsky.com

بنده هم که از اول همین رو خدمتتون عرض کرده بودم

اصلا شما کلا کارت درسته فرخ جان

فرداد دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ http://ghabe7.blogsky.com

وای خجالتم دادی...من"من و تو"رو دوستشون دارم.امیدوارم که همه کارهات چه زیاد و چه کم ختم به خیر بشن.
از پیشنهادتون خیلی ممنونم.راستش من فعلا سر یه کاری هستم که نمی تونم جایی برم و باید زود تحویلش بدم...ولی سر حرف قبلیم هم هستم.دیگه تحمل عوض شدن نظرم نسبت به ذهنیتم رو ندارم.دوست دارم تو رویا زندگی کنم.ترسو شدم.از حسی که الان دارم خوشم نمیاد.کاش عوض بشم...کاش یه روزی بیاد که من دوباره عاشق همه آمهای دنیا بشم....
درگوشی:
اگه بگی این یارو دیونه اس..........................راست گفتی...

ما (من) و (تو) تو (فرداد) رو دوست میداریم . و دوست داشتیم تو جمع ما باشی و مطمئن هستم که با دیدن ما ذهنیتت راجع بهمون عوض نمیشه. چون ما دقیقا همونی هستیم که میخونید .

منتظر دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:40 ب.ظ

باید ماند /

اما تو رفتی

پسر باکره دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:57 ب.ظ

تو جون:
میشه داد زد
آهااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای مردم
کلا به تخمم

من ((من جونم))
ولی خوب بله میشه داد زد و هرچیزی گفت
شما راحت باش

حوریا دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 05:59 ب.ظ

باید کودکانه خندید!!

اوهوم. این خوبه

سحر دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ http://www.fly8.blogfa.com

رفتن را دوست ندارم
همون دل بستن کودکانه را بیشتر میپسندم...

کودکانه اما نه احمقانه

دلقک دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 07:16 ب.ظ http://www.aclownbeleifs.blogfa.com

و کودکانه در این دنیا جان داد...

کودکانه دل بست
سوخت
پیر شد و مرد

hirshad دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:15 ب.ظ http://hirshad.blogfa.com

کاش یه چیزیم میگفتی...
ولی بازم مرسی که هستی

MisspInk دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:34 ب.ظ

وقتی خودت انتخاب نکردی که بیای

پس انتخاب موندنی هم در کار نیست

کسی من و دعوت به آمدن نکرد و من هم خیلی اهل مهمان شدن نیستم

MisspInk دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:35 ب.ظ

نمی دونم چرا انتخاب رو همش انتخواب می نوشتم!

اما این بار درست نوشتی ...
آفرین دختر

حسین رها دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 08:59 ب.ظ http://www.sabz-raha1.blogsky.com

بیا به این نرفتن،از بالا نگاه کن/

من پایینه پایینم . اگه تو بالایی به من بگو چی میبینی...

سیاوش پاکسرشت دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:01 ب.ظ http://www.spakseresht.ir

من هم میمانم! اما بدون هیچ تعهدی به هیچ کس :)
آخ که چه بودنی!

این یعنی میای سیاوش؟؟؟

یک جهان سومی دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:25 ب.ظ http://www.gerdane.blogsky.com/

باید کودکانه دل این دنیا بست................
ایول خیلی حال کردم. بعضی وقتا هم میشه جای کودکانه "احمقانه" به کار برد. البته دور از جون شما.

اوهوم. اگه بخوای با دنیا بزرگونه رفتار کنی داغون میشی

کافه باران دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:31 ب.ظ http://man-baranam.blogfa.com/

همه ی دل بستن ها کودکانه است ...
همه شان ..

نه
گاهی احمقانه ...
و گاهی کودکانه...
فرق است بین این دو

ماحی دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 10:57 ب.ظ

اسم ( باید ) که میاد همه چی سخت میشه ...

به این فکر نکرده بودم
با این قانون زندگی سخت میشه چون پشت هر کاری و حرفی معمولا بایدی در کار هست

مژده دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.fasle-sardd.blogfa.com

و کودکانه مرد...

اوهوم...

فرناز دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:30 ب.ظ http://charkhrisak.blogfa.com

کودکانه خندید ... کودکانه عاشق شد ... کودکانه دل بست ...
کودکانه باور کرد !‌

این دنیا دنیای خوبی میتونه باشه

Warrior دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ب.ظ http://indiebarfly.blogspot.com

یادگرفتیم دل نبندیم
اینو زندگی همیشه یادآوری می‌کنه
ولی بعضی دل‌بستنی‌ها دوست‌داشتنی‌است
با معناست

@ تو: ایمیلم رو گذاشتم :)

دل نمیبندم به چیزی جز خودم فقط خودم برای خودم باقی خواهد ماند

absolution دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ب.ظ http://www.absolution.blogsky.com

هان؟!
مگر جز این هم هست؟!

بله قطعا راههای ذیگری هم جز ماندن وجود دارد

پیمان سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:05 ق.ظ http://payan-rah.blogfa.com

باید پارو نزد ... وا داد
باید دل را به دریا داد
خودش می بردت هر جا دلش خواست
به هر جا برد بدون ساحل همون جاست.

لایک

حسین جعفریان سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 12:57 ق.ظ http://www.kolkapis.ir

باید ماند و مبارزه کرد
+ آقا ما اون بالا تو قسمت تماس با من ، واستون یه پیغامی فرستادیم ، رسید ؟

میمانیم و مبارزه میکنیم
بله قربان ما پیغام شما رو خوندیم . و متاسف شدیم از نیامدنتان

پیامستان سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:08 ق.ظ http://payamestan.com

و ما چه بیهوده می اندیشیدیم که قدمها بازناگشتنی است
هر چه هست رفتنی است .
به راستی که ما به بهای روزها و شبهایمان در این اندیشه ماندیم
اخ که چه گران خریدیم این ماندن را ...
آری . دست آخر کلاهی به گشادی زندگی سرمان رفت و ما ندانستیم رفیق

گاهی برای رفتن بهای بیشتری باید پرداخت و کلاهی بس گشادتر از کلاه ماندن به سرمان خواهد رفت

هومن سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 01:20 ق.ظ http://thick-fog.blogfa.com

فعلا که هستیم...
فکر نکنم کودکانه باشه
بای این همه اخم...

هستیم
کودکانه هستیم
و دیدن این اخمها در دنیای کودکانمان ما را میرنجاند

دلارام سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 04:09 ق.ظ http://delaram360.blogsky.com

ساعتی پیش به دوستی عزیز می گفتم بچه ها ملکوتیند دنیایشان دنیای ادم بزرگها را شاد می کنند و اینگونه ادم بزرگها به یاد پاکی می افتند بیهوده نیست وقتی بزرگ می شویم در ارزوی بازگشت به دنیای کودکانه امان هستیم

من نیز می توانم و می خواهم کودکانه باقی راه را رهرو باشم

بچه ها دنیای بزرگتر ها را شاد میکنند و بزرگتر ها دنیای کودکان را تلخ

امیر علماء سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:30 ق.ظ http://www.vlife.ir/

خیلی وقت است که باید بمانیم !

پس تو هم ماندنی هستی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد