یاد این موضوع افتادم که یه روز گریه می کردم و پیش خودم می گفتم چرا یه ملتی عاشق تو میشن و تو حتی نگاشون نمی کنی اما اونی که تو می خوای اصلاْ آدم حسابت نمی کنه!
سلام رفیق جــــــــان.../ این وبلاگ جدید و تازه ب کار من هست.../ هروز با نوشته های کوتا آپ میکنم.. خوشحال میشم با نظراتت منو همراهی کنی. با اجازه لینک شدین
خشکی خووبه .
...
و لب هایم دارد ترک می خورد...
و چشم هایم...
و زبانم...
و تمام وجودم!!
پاره شدنت رو تبریک میگم...
بس که جزیره یی .
بس که تنهام...
یاد این موضوع افتادم که یه روز گریه می کردم و پیش خودم می گفتم چرا یه ملتی عاشق تو میشن و تو حتی نگاشون نمی کنی اما اونی که تو می خوای اصلاْ آدم حسابت نمی کنه!
خوبه خشک شده از تبخیر شدن بهتره!
و این خیلی سخته!
من که همیشه سعی کرم زندگیم جهان سومی نباشه
حداقل تفکراتم نباشه
اما من تمام سعیم رو میکنم جهان سومی بمونم... :)
بعدشم پلاسیدگی و ..../
عجب ماهی دودی باحالی میشه از "تو"درست کرد
هممون خشکیدیم
مثل من که هر روز صبح لبام خشکه و تشنه...
به زودی سیراب میشی
شک نکن...
مرسی .زیبا بود
خواهش میکنم...میدونم...
خوبه که خشکیده ای
من رو گازم و تا ته سوخته !
باید دلامونو دریایی کنیم...
سلام
مثل یه ماهیه تشنه
چرا اینقد نا امیدی...
نا امیدی نیست...من انتهای واقع بینی هستم...
کاش باران ببارد..
تمامت خشکیده؟
چرا ؟
ببین چند روز نبودم چی به سر تو من اومد
عااااااااااااااالی!
سلام آپم
¸¸ . . . ¸,.,¸. . ... . . . . . . . . . . . . . .
. . . . ¸,’ ¸,. . ¸ `-,”~-~’,¸,.¹-~-._¸,.
. . . . ) . ‘”¨ . .):. .`-,;:.`,’;;‘¸,.¹¯¸¸,.-
. . .,-’ , , , , ,-‘;:.. . .`-¸;:.`,’--~’`,¯-.,¸_,
. . (. ,•¸,-~’¨|;;;::.. .. . “-,;:/,`,-~-~¬¯. . . . . . .¸,..,¸ . . . . .¸,.-~--.¸_
. . . ¨`” . . . .|;;;:::.. . .. . ¯¯`*¬~---~~¬¬”``~-,;:;;`”~--~”:;;::,-“’’``¯¨`
. . . . . . . . . \;;;::… . … , زود بیا آپـــــــمو ببین .... ¨`-,;;:;;::;;::;:;:`¬~-.¸
'``````````````/;;;:;::… ,, ..:;, :… ,, .. :;,:;,. . ., ¸ . . . .`,;;:;:::;:;:;;-~”`¨
, . . . . . . . .|;;::;:... .:; .:;;¸ . . ,, ..:;,, .. :. . ..:’ .. . . |;;::;;:;:;;”-~¬~-.,¸.-~’
. . . . . . . . . \;;::.. . `` .:;;;, . . . ,, ..:;, :… ,, .. :. . . . ,’`”~-,;;:;:;;.¸.,~--“`¨
. . . . . .¸.-~¬”`,-‘;:. . ..:;;::... .. .. . .. ... ..:;;. . . . .,’ . . . .`”*”`¯
. . . . . l’:,~-¬`;;:¸.-~¬”```”¬~--~¬, ..:;;¸-‘¨¯`\;:.. ./
. … . . |`|/`”,-‘¯ . . . . . . . . . . . . .`,.::;;\ . . . `,;:.\
. . . . . .l,/`/,.¸ . .با این اسب بیا . . . . ).::;;\ . . . .`¸;:`,
. . . . . ./ (-.¸ ) . که زودتر برسی ..-“.:,-“’ . . . . . \;:./
ببین من اعصاب مصاب ندارما...
این جینگولک بازیا رو در نیار اینجا...
این دختر مردابی چی شده؟چرا وبلاگش نیست/
من بیخبرم ستایش...لابد دلش نمیخواد بنویسه دیگه...
تمامم تمام شده است
سلام رفیق جــــــــان.../
این وبلاگ جدید و تازه ب کار من هست.../
هروز با نوشته های کوتا آپ میکنم..
خوشحال میشم با نظراتت منو همراهی کنی.
با اجازه لینک شدین
تو کدوم نیلوفری...؟
وقتی خشکیده باشی فرقی نمیکنه تو دریا باشی یا تو بیابان!
.
.
.
سلام
آغازی دیگر...؟
بس که خورشید طلب کردی . .. . .
حال خورشید را خواهم گرفت...
تکراری نخون ؛ من ؛ جان . . . .
این پست رو ((تو)) نوشته...
واسه من توی پستای خودش کامنت بزارید لطفاْ...
چقد عقب افتادم تو این چند روز!!
این حال همه ماست.باور کن...
چرا!!!
یا شما مثه گذشته نیستید (من و تو) یا من فرق کردم.
من یکم گذشته رو بالا آوردم...
هر چقدر به افراد بیشتر نزدیک میشوم، احساس تنهایی بیشتری میکنم و این اتفاق تبدیل به روزمرگی من تبدیل شده است.
من نیز خشکیده ام دیگر.
تو جان گویا خلقیاتت کمی تنگ شده است رفیق!
بیخیالی سیر کن
گر چ سخته و من نتوستم!
قربونت ; )
سعی میکنم خلقیاتم رو گشادش کنم سحر...
تکلیفمون رو روشن کن لطفا
دریای خشکیده ای یا خیال طوفان داری؟ ها؟ ها ؟ ...
( یقه گیری خفن!)
تکلیفت رو میخوام تازه تاریک کنم...منتظر باش و ببین چه کنم برایت...
هه هه هه...
ریشه ات ... ؟؟
ریشه ام...
ولی من زیر آفتاب خیس شدم از اشکهای پنهانی
آتش می گیرم...
تو...
خاکسترم را به آب می دهی...
از من، هیج، می ماند...
این تمام درون من است که باقی گذاشته ای...
این دیالوگ رو من باید با خودم داشته باشم...
این تمام درون من است که باقی گذاشته ام...
من این دیالوگ رو یه روزی با خودم داشتم
گفتم از طرف تو هم واسه خودت بنویسم که فکر نکنه تنهاست
تو که نمیتونی از طرف من واسه من بنویسی...
درست مثل کسی که در اقیانوس از تشنگی میمیرد ...
+ هر آبی ، سیراب نمیکند این روزها ... !
گاهی وقتا کافیه حس کنی که می فهمی
باقیش مهم نیست
سراب دیدی .دریایی نیست
برگشتم
خواندمت...
دیگر حتی تمامی برای خشکیده شدن ندارم
like!
پارادوکس به این میگن ها...
بابا استعاره ادبی! یه چیزی تو همین مایه های فریاد زیر آبُ...تارکی روشنُ...خورشید خاموشُ... از این حرفا....
آره... :)
راستی ٫
ممنون از این که به فکرم بودی...
گذشت... اما گذشت!
خوبه...
پس ریشه ات نخشکیده هنوز ...
پارادکس مهیبی بود
دریاتون حتما بی آب بود ه
ما تو دریا هم آفتابه لازمیم گویا...
سلام سلام به دریا رفته میداند مصیبتهای طوفان را
به قول دوست مشترک چند سال پیشمون:
"همه چیز برایم تمام شده
حتی پاک سیگارم"
و برای توی عزیزترینم:
و تو به شیوه باران پر از طراوت تکراری!
این طراوت تکراد پارادوکس دلچسبی بود...
اما من هرگز پاکت سیگارم تمام نخواهد شد...
بعضی وقتها خوب میفهممت
البته الان از اون مواقع نیستا
جمله دوم فعل معکوس بود