چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

ما فقط یاد گرفتیم وقتی جر میخوریم بیشتر به جرواجر شدن خودمون کمک کنیم

وقتی شکاف میخوریم یعنی از خودمون پاره شده ایم و نمیتوانیم درک کنیم که با این شکاف شاید شکفتنی در راه باشد. شکفتن یک ((تو)) جدید مثلا.و میدانم که اگر بشکفیم انسان های بزرگی خواهیم شد.

ما فقط با شکاف هایمان میسوزیم. انگار از خاطرمان رفته که چسب زخم این شکافها دست نوازش خودمان بر روحمان است و من میدانم که حقیقتا پذیرفتن این حقیقت کاری است بسی دشوار.


نوشته شده توسط تو