چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

دنیای مردگان

اگر در محدوده حیات مردگان بایستید آنها انتقام سختی از شما خواهند گرفت. چون هیچکس نباید ببیند که مردگان شیر مادر را گریه میکنند...


نوشته شده توسط تو

نظرات 15 + ارسال نظر
MisspInk یکشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ب.ظ

ترسناک بود!

این پست صورتیا رو میدزده...

ققنوس دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ http://parande-ye-atash.persianblog.ir

دنیای مردگان تو هنوز شیر مادر داره واسه گریستن
توی دنیای ما شیر های مادر سالهاست حرام شدن واسه بچه ها...

هه...

شب پره دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ق.ظ

تاریک خانه...محبوس٬خفته چون جنازگان٬درون اتاقی بیضی شکل٬لیوانی شیر وسط اتاق و مخمل سرخی که همه جایش را پوشانده و ما جنینی که هنوز از رحم دنیا متولد نشده ایم...

زمین و مردگانی که رویش راه میروند در انتظار معجزه تولد به دستان قابله ی مرگ...

...

فرداد دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:07 ق.ظ

جالبه که الان خواب یکی از مردگان رو دیدم..از خواب پریدم.اینجا اومدم و پست تو رو خوندم....کلی تو فکر رفتم.
اوهوم....منم فکر میکردم که مرده ها یا گریه نمی کنن و یا اگه گریه کنن یه جور دیگه اس...هه...

اوهوم...

عابر دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ق.ظ

کفری نشیا
اون انتقامه ت شو جا انداختی

در مورد کامنت قیبلی هم من پایه ی کلٌت نیستم ل تشدید داره و الا چه کلی؟
کله جالبی داری اما من از آدم جالبا خیر ندیدم
هر چند که هیچوقت نتونستم اعتراف نکنم که جالبن

پایه واسه کلمم نمیخوام چون بدنم پایشه...
در ضمن من خیرم به خودمم نمیرسه چه برسه به دیگران...
خوبه که غلط املاییم رو گفتی...

MisspInk دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:37 ق.ظ

نکن این کارُ با من! این همه آدم نمی دونم چرا همه زورشون به من میرسه!:(


باورت می شه نتونستم دوباره همین یه خط رو بخونم؟ سریع فقط کامنتارُ وا کردم! D:
بابا ما اوضاعمون همین جوریش خراب هست تو دیگه داغ دلم رو تازه نکن!

این که داغ دل نیست اصلا...

حدیث دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ق.ظ http://www.pelk-e-nime-baz.blogfa.com

مردگان که حیات ندارن، اونها آغشته به مرگن که این شیرین تره از حیات!

حوصله ندارم جواب اینا رو بدم...

الیکوبانو دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ق.ظ http://www.elikobanoo.blogsky.com



جرمش سنگین تر است هر که ببیند خون مادرم را گریه می کنم

من خون مادرم را خوردم

...

عابر دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:17 ب.ظ

خیلی سخت نیست فهمیدن اینکه هیچ با دنیا حال نمیکنی
با خودش و کل محتویاتش
نمیدونم چه جور مرامی داری اما اگه تو مرامت جواب دادن به سوال یه عابر جا میشه بگو
اگه دنیا رو میدادن دستت میگفتن درستش کن چیکار میکردی

مختصر مفیدترین جواب دنیا ازت انتظار میره البت
که اونهمه حرف گنده رو میچپونی تو یه جمله
خوبم در میاد انصافا

نمیگرفتمش...میگفتم من حوصله ندارم درستش کنم دست خودتون باشه بهتره...

کالیف دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ب.ظ http://kaalif.blogfa.com/

نفهمیدمش تصدقت ..
خنگ‌تر شدیم لابد ;)

بس که روحیه ناز برگ گلی داری... :))

حدیث سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:05 ب.ظ http://www.pelk-e-nime-baz.blogfa.com

منم درخاستِ جواب نداده بودم!

فک کردی من دوست پسرتم این جوری حرف میزنی...؟

سیاه سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:54 ب.ظ http://omidbeazadi.blogfa.com//

غم انگیز....

...

عابر چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ

خسته نباشی...

مرسی...

عابر چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:38 ق.ظ

راستی مرسی اومدی عکسامو دیدی

خواهش میکنم...

آغازی دیگر چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ب.ظ http://start2.blogsky.com

نباید اینقدر درناک باشه

...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد