وقتی دو نفر که برای هم مهم هستن میخوان همدیگرو ترک کنن یکیشون پشتش گرمتره...یکی یکم خیالش راحت تره...یکیشون وقتی پشتش رو میکنه که بره روبروش کسای دیگه ای هستن...
اما اون یکی پشتش سرده...خیالش راحت نیست...اون یکی وقتی پشتش رو میکنه که بره روبروش پر از خالیه...من این یکیم همیشه...
نوشته شده توسط تو
چرا تو همیشه این یکی هستی؟
و در مورد عشق: حس می کنم داری مسخره می کنی.
چون...
و در موردعشق: تو هر جوری دوست داری میتونی حس کنی...
چقدر بالا پایین داره سعیده
ولی حقیقت
هوممم...
بهتر بود با این اوصاف می گفتی ترک های خرکی!
این هم شد جدایی خداییش!
توی همه ترکا این مدلی قطعا...
...
برای آن هایی که دوستت دارند رنج بسیاری در پیش است.
عشق آن ها نسبت به من تعهدی در قبالشان برایم ایجاد نمی کند.
درست است فقط می خواستم حقیقتی را بیان کنم:روزی تو تنها خواهی ماند...
هر چه بالا تر بروی تنها تری.من سالهاست که با این واقعیت تلخ زندگی می کنم که تنهایی ابدی است و حتی گاهی که درونم به شفافیت میرسد می بینم که تنهایی دیگرانند...من فقط می خواهم به اوج برسم٬به قله ی خودم...و می دانم که کسانی چون من که فرد یتشان را به چیز دیگری نمی دهند روزی طرد می شوند٬تنها می مانند و پشتشان خالی است...
ما پرتاب شده ایم درون این جهان درون یک نامتناهی.وضعیت ما این است نه سقفی بالای سرمان است نه و نه زمینی زیر پایمان اگر دستان یکدیگر را رها کنیم دیگر سقوط حتمی است...
به هر حال تنها چیزی که برایم اهمیت دارد این است که گاهی آماده ام تا همه چیزم را بدهم تا با جهان انسانها رابطه ای نداشته باشم.من رو به صعودم و همین دستانی که تو می گویی همواره مرا به سقوط به حضیض حماقتشان می کشند...
پس تو تنهایی را بر گزیدی؟
بله درست است و به این تنهایی افتخار می کنم...جهان من به تنهایی از آن من است واین لذتی است که شاید هرگز در ک نکنید...اگر چه همیشه پشتم خالی است...
به روی خودت نیار!
هه...
بعضی وقت ها دلت میخواهد هی بنویسی اما نمیشود بی دلیل با دلیل خب نمیشود
تو همیشه چیزهایی مینویسی که من همیشه میخواستم بنویسم
با همه گیر و دار روزهایم مدام میخوانمت دوستت دارم و این اصلا پیچیده نیست
سلام
هیس عزیزممممممممممممممممممممممممممممممم تو خوبی...
ببخشید پشتم به شماست....
یعنی میخوای ترکم کنی...؟ :)))
آخ سعیده گفتی... اون قدر سرده که دلت می خواد اون یکیو هر چی که هست... هر جور که هست نگهش داری... که به این سرما نرسی... به این انجماد نرسی.... و اینجاست که میوفتی توی دو تا چاله ی بزرگ.... سرمای روبروت و حس حقارتی که بهت دست می ده از اینکه دلت می خواد اون آدم بمونه در حالیکه خودت هم می دونی بهتره که بره ....... منو یاد انجماد پارسالم انداختی... فکر کنم خوب یادت باشه ...
ولی بعدش وقتی می رسی ..... به بی تعلقی ..... دیگه برات مهم نیست... و این بزرگترین دستاورد این اتفاقه .... و چه نعمت بزرگیه این بی تعلقی .... آرامش مطلقه.... دیگه هیچی ناراحتت نمی کنه...
سعیده واقعا دیگه خیلی چیزا برام مهم نیست.... (می دونم حوصله ی خوندن کامنتهای طولانی رو نداری ..... ولی دلم می خواست باهات حرف بزنم که نشد ... اینجا رو گیر آوردم)
آخه من سعی نمیکنم واسه برگردوندنش...
به نظرم زیاد نیومد کامنتت...
هیچ وقت از انتخابتون توی هیچ موردی ناراحت یا پشیمون نباشید, چون شما شایسته انتخاباتون هستید...
حتی اگه اون انتخاب شما و زندگیتون رو به گُه کشیده باشه بازم باید بدونید که شما شایسته به گُه کشیده شدن بودید...
سلام سعیده ...
چی شد...؟
سلام علی...
چون.....؟؟؟؟؟
چونش خیلی جالب نسیت بیخیال شو...
چه کرد با من این پستت... پر از حقیقت تلخ بود .
با خودمم بد کرد...پر از حقیقت تلخ بود...
چی شد؟؟
فک کردم ربطی نداشت...
راستی جریان چیه سعیده؟
نکنه "من" ... ؟
نه ربطی به اون نداره...
برام فرقی نمی کرد جالب بودن یا نبودنش فقط می خواستم بدونم اما اینکه خودت نخوای بگی چیز دیگه ست و در اینصورت اصرار نمی کنم.
خوبه که شعورت میرسه نباید اسرار کنی...
خیلی ضایع هست که در جواب بهار اصرار رو با سین نوشتی باهوش
راست میگی خیلی ضایع هست اما مهم نیست...
نه خیر....
اینو گفتم تا بگی:
گل پشت و رو نداره
واسه من داره فرداد... :)
ببین باز بد جواب دادن رو شروع کردیا. اینجور باشه آبمون توو یه جوب نمیره
وقتی میگم با شعوری بده...؟
خیلی ساز میزنیا نمیتونم با سازات برقصم...
پر میشه . خیلی زود . فقط ترس از خالی بودن که پای آدم سست میکنه .
شایدم پاهات رو محکم تر کنه...
با این تجربه آشنام... با این خالی بودنه و...
و...
ابراز همدردی!
ابراز تشکر...
تو به خودت همیشه دلگرم باش و اینو به خودت یادآوری کن که آدم تو این دنیا زیاده
باشه...
پر از خالی هایی که یه دفعه هجوم میارند
سمت اونی یکی
که همیشه * من * م !
...
و من که همیشه پشتم خالی ...دستانم خالی...خیالم ناراحت...
و هیچی به هیچی...
ﮐﺎﺵ ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻣﻮﺯﺵ ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﻧﻪ ﺍﻣﻮﺯﺵ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ
ﻧﻪ ﺍﻣﻮﺯﺵ ﻓﻬﻢ ﺗﻨﻬﺎﻳﯽ
ﻧﻪ ﺍﻣﻮﺯﺵ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻭ ﻣﺰﺧﺮﻑ "ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ"
هه...