خیلی وخت بود ندیده بودمت خوبی؟ قبلن چن بار واسه وبلاگ پاییز بلند کامنت گذاشته بودی.. این وبلاگو چن وختی میشه را انداختم آدرسشم به کسی نداده بودم .. به هر حال خوشحالم میبینمت
اولین کامنت این بلاگت رو خودم واست گذاشتم... خوشحال باش و به خوشحالیت ادامه بده...
«تاریخ حماقت های بشر بسیار بیشتر از تاریخ خردمندی های اوست»و تاوان این بی خردی ها این بوده است که ما اکنون در جهان عقب افتاده ی کنونی زندگی کنیم٬جهانی که اوج هنرش رفتن به فضاست٬جهانی که اوج نبوغش ساختن روباتی انسان نماست...ما سال ها و قرن ها از حال٬از خود عقبیم... من روی جاده ای هستم که مه از پس و پیش همه چیزش را فرو بلعیده٬من پیشینه ای ندارم٬میهن من٬تاریخ من و تاریخ من فرهنگ من وفرهنگ من پیشینه ی من نیست٬پیشینه ی من دنیاست٬پیشینه ی من زیبایی است و من ابژه ی زیبایی هستم نه میهن٬تاریخ و فرهنگ... میهن قالبی تنگ و تاریخ تنگی از افسانه و فرهنگ فرزند نامشروع میهن و تاریخ است... داوری من این است که جهان ما ویران است٬«جهانی که دست های هنرمند ما معمار آن است» چرا که زخم تازیانه ی قرن ها بی خردی روی شانه اش و داغ سده ها سفاهت روی پیشانی اش است و ما با زخمی بر پشت و داغی بر پیشانی به تاریخ حماقت می پیوندیم و این داوری آیندگان در مورد ماست...خوشبختانه...
دروووووووووووووووووووووووووووووود
خیلی وخت بود ندیده بودمت
خوبی؟
قبلن چن بار واسه وبلاگ پاییز بلند کامنت گذاشته بودی.. این وبلاگو چن وختی میشه را انداختم آدرسشم به کسی نداده بودم ..
به هر حال خوشحالم میبینمت
اولین کامنت این بلاگت رو خودم واست گذاشتم...
خوشحال باش و به خوشحالیت ادامه بده...
من ولی احساس سنگینی نمیکنم
بهتر بگی احساس سنگینیت رو درک نمیکنی...
«تاریخ حماقت های بشر بسیار بیشتر از تاریخ خردمندی های اوست»و تاوان این بی خردی ها این بوده است که ما اکنون در جهان عقب افتاده ی کنونی زندگی کنیم٬جهانی که اوج هنرش رفتن به فضاست٬جهانی که اوج نبوغش ساختن روباتی انسان نماست...ما سال ها و قرن ها از حال٬از خود عقبیم...
من روی جاده ای هستم که مه از پس و پیش همه چیزش را فرو بلعیده٬من پیشینه ای ندارم٬میهن من٬تاریخ من و تاریخ من فرهنگ من وفرهنگ من پیشینه ی من نیست٬پیشینه ی من دنیاست٬پیشینه ی من زیبایی است و من ابژه ی زیبایی هستم نه میهن٬تاریخ و فرهنگ... میهن قالبی تنگ و تاریخ تنگی از افسانه و فرهنگ فرزند نامشروع میهن و تاریخ است...
داوری من این است که جهان ما ویران است٬«جهانی که دست های هنرمند ما معمار آن است» چرا که زخم تازیانه ی قرن ها بی خردی روی شانه اش و داغ سده ها سفاهت روی پیشانی اش است و ما با زخمی بر پشت و داغی بر پیشانی به تاریخ حماقت می پیوندیم و این داوری آیندگان در مورد ماست...خوشبختانه...
و انگار بیشترین تاثیر را طرز فکر احمق های روشن فکر نما روی زندگی به درو پیکر ما گذاشته
خیلیم اینجوری نیست که تو میگی...
حنمن... ولی فک نکنم پیدا کنم. باس بسازم!
بی تاثیر نیست!
اهوم...
چه حس مسئولیت توپی...
تو بی نظیری"تو"
تو امروز خیلی با من خوب شدیا...
من همیشه با تو خوبم...
اگه باتو بد باشم که پیشت نمیام....
آفرین به تو...
تا همین الانشم کم تاثیر نذاشتیم!
یعنی باور کن مردنمون خیلی واسه آیندگان مفیدتره تا ادامه دادن این شکلی
لااقل کود میشیم پای یه درختی یه سیبی گلابی ای چیزی گیر آیندگان میاد
اوهوم...
شاید تو اینجوری باشی اما منه خیلی واسه آیندگان مفیدم...
نه !
آره همینه...
من اصلن خسیس نیستم. قول می دم... حتی اگه چند دقیقه باشه... اینم یه فانتزی که فکر کنم سال ها طول بکشه بخوام بهش برسم... زندگی من رو فانتزی ا می گذری
خسیسی یه بحث حفظ حریم شخصی یه چیز دیگس...
چرا تو بلاگت جواب نمیدی...؟
عنوان !
چی...؟
مگر انکه عدد و قافیه ای باشد...
باشه هم فرقی نمیکنه...
ببین ما چه گندی به زندگی آیندگان زدیم
ببین...