آن کس که خواهان عشقی والاست ابتدا باید در مرداب عشق به خویشتن غرق شود تا بعد دوباره از خویش سر برآورد و این بار همه را غرق عشق به خویشتن سازد... «ما وابسته شدن به برخی وجود ها را عشق نمی نامیم٬چه اگر دوست داشتن کافی بود همه چیز بسیار ساده می نمود»و این درست به این دلیل است که آن چه که عشق می نامندش مسئله ای است بسیار ساده و پیش پا افتاده وچنین عشقی یقینا لیاقت من را نخوهد داشت... عشق حقیقی عشق به زندگی است٬عشق به عیش در تیپازا٬در ساحل وآفتاب نیلگونش و بهره مندی از لذت های مادی که چون دستان ناپیدای نسیمی جان بخش جسممان را نوازش می کند٬عشق به سرشاری ریه از هوا و بوی نمناک خاک و تن سپردن به بی قیدی و بی مهری جذاب دنیا... کدامین عشق می تواند این لحظه های اثیری را که چون قطره های مروارید گون جیوه از دستانمان می چکد به ما بازگرداند؟من یک انکار بزرگم بر چهره ی عشق و چون سیلی محکمی خود را به پیکره ی پوشالی عشق فرود خواهم آورد٬من انکارِِِِِِِِِِ انکارِِ زندگیم٬انکار همه چیز جز زندگی و خلط های مانده درگلوی سینه ی مسلولم را نثار زندگی مسیحیان می سازم آنان که میگویند:آه! چه نفسهای پوچی که می روند و چه نفس های پوچی که می آیند!آه که چه زندگی دشواری٬این زندگی تاوان چیست؟هر چند که گاهی باد های سوزانی وزیدن می گیرند که تمام تار و پود جسمم را به تاراج می برند اما هرگز هیچ درد ورنجی باعث نخواهد شد تا علیه زندگی وحیات شهادت دهم چه زندگی همه ی دارایی ماست...
شوخی پشتوانتی میکنیی باهاش؟ یعنی من باید دو نصف شب بیام تف کردن تو رو ببینم رفیق این همه وقت؟ :))
خدا ذلیلت کنه ، امشب از سهمیۀ تصدقات خبری نیس :))
اشکال نداره سهمیه منو بده به یکی دیگه...
نمیگم به کیا اما امیدوارم خودت متوجه شی... :)
یعنی نشد من بیام یه بار یه پُستِتُ بخونمُ این حس بهم دست نده که اگه الان هر کدوم از خواننده هات دمِ دستت بودن کَلَشون رو می کندی!
اوهوم...
نه!! همونقدا آنرمالی!
دیوونه...
به این میگن تف سربالا :)
نچ...
اینو فقط خودش خواهد فهمید البته اگه عاشق بشم...
خوش به حالش
چقد رمانتیک :)
رمانتیک مدل خودمه...
حالمونو بهم زدی خدایی
اوف
کوفت...
آن کس که خواهان عشقی والاست ابتدا باید در مرداب عشق به خویشتن غرق شود تا بعد دوباره از خویش سر برآورد و این بار همه را غرق عشق به خویشتن سازد...
«ما وابسته شدن به برخی وجود ها را عشق نمی نامیم٬چه اگر دوست داشتن کافی بود همه چیز بسیار ساده می نمود»و این درست به این دلیل است که آن چه که عشق می نامندش مسئله ای است بسیار ساده و پیش پا افتاده وچنین عشقی یقینا لیاقت من را نخوهد داشت...
عشق حقیقی عشق به زندگی است٬عشق به عیش در تیپازا٬در ساحل وآفتاب نیلگونش و بهره مندی از لذت های مادی که چون دستان ناپیدای نسیمی جان بخش جسممان را نوازش می کند٬عشق به سرشاری ریه از هوا و بوی نمناک خاک و تن سپردن به بی قیدی و بی مهری جذاب دنیا...
کدامین عشق می تواند این لحظه های اثیری را که چون قطره های مروارید گون جیوه از دستانمان می چکد به ما بازگرداند؟من یک انکار بزرگم بر چهره ی عشق و چون سیلی محکمی خود را به پیکره ی پوشالی عشق فرود خواهم آورد٬من انکارِِِِِِِِِِ انکارِِ زندگیم٬انکار همه چیز جز زندگی و خلط های مانده درگلوی سینه ی مسلولم را نثار زندگی مسیحیان می سازم آنان که میگویند:آه! چه نفسهای پوچی که می روند و چه نفس های پوچی که می آیند!آه که چه زندگی دشواری٬این زندگی تاوان چیست؟هر چند که گاهی باد های سوزانی وزیدن می گیرند که تمام تار و پود جسمم را به تاراج می برند اما هرگز هیچ درد ورنجی باعث نخواهد شد تا علیه زندگی وحیات شهادت دهم چه زندگی همه ی دارایی ماست...
تو مگه عاشقم میشی؟
اگه یک روز بشی اونوقت بهت میگم که این حرفت چقدر درسته...تو خیالاتی رفیق.
بالاخره یه روز میشم که...
اگه ندیمت با خودم به گور میبرمشون!!! هست اونجا کسی که این حرفارو تو روش بزنم...
نفهمیدم چی گفتی...
چه صحنه ی دل انگیزی میشه! [ل ب خ ن د]
برای اون کسی که من عاشقش باشم دل انگیز میشه...مطمئن باش...
........!
چیه...؟
اگه کسی خودش از این هنرا نداشته باشه حاضری بهش کمک کنی؟!
اگه از این هنرا نداشته باشه قطعا عشق من نیست...
نمی تونم بگم!!!!
چیرو نمیتونی بگی و چرا نمیتونی بگی...؟
حسِّ "صنم" عاشقانه به آب دهن رو !!!!!!!
...
عااااااااااااااالی!!!!
مرسی...
بی نظیر بود
کاش یکی اینجوری عاشق من میشد
سفارش میدم برات...
نفرته یا عشق توجان؟
عشق خالصه...