چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

جان این مطلب رو با ممارست نمیشه درک کرد، یه چیز دیگه لازمه واسش

بعضیا بی محابا جسم و روحشون رو در معرض شدیدترین فشارها قرار میدن تا مسائل بغرنج و چه بسا دست نیافتنی رو برای خودشون حل و فصل کنن، بدون اینکه تصور کمترین بهره برداری از اون توی سرشون باشه (من اینجوریم).
البته اگه بخوانم بهره برداری کنن نمیتونن، چون گاهی این مسائل فقط آدم رو مبهوت میکنه. حتی گاهی میشه که آدم نمیتونه از جلوی این مسائل تکون بخوره...
اما اینم بگم که بعضی وقتا بهره برداریهایی میشه ازش کرد که  خود آدمم  فکرش رو نمیکرده...

نوشته شده توسط تو

نظرات 10 + ارسال نظر
عابر پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:40 ق.ظ http://photonote.blogsky.com

جدول زیاد حل میکردی بچگیات نه؟
سودوکو و شطرنج و ...

مسئله های دیفرانسیلت هم اون سختاشو خودت حل میکردی

اه آره، کاملا فهمیدم چی میگی،
اگه نه! فقط میگم نمیدونم...

ها...؟

فرداد پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:57 ق.ظ http://ghabe7.blogsky.com

نیاز نیست همه چیز و درک کرد....

باشه...

شب پره پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:00 ب.ظ

آن چه معنای هستی است مبارزه است٬و مبارزه در گام اول مبارزه با خود ودر گام بعدی مبارزه با غیر خود ودر گام آخر مبارزه با هستی است.شکست خود بزرگترین پیروزی٬و پیروزی بر غیر خود بهترین پیرزوی و پیروزی بر هستی شکست خود و پیرزوی بر غیر خود است...
خود٬مفهوم است و برای شکست خود باید بر مفاهیم پیروز شد و در این مسیر باید از مبارزه با نیرومند ترینان آغاز کرد و اگر عشق نیرومند ترین مفهوم است باید از مبارزه با آن شروع کرد چه شکست آن شکست باقی هم هست.من بی عشق نیستم٬من ضد عشق هستم همان طور که ژان پل سارتر در مورد آلبر کامو زمانی گفت که او به معنای دقیق کلمه بی خدا نیست بلکه ضد خداست و این ضدیت همان مبارزه با مفاهیم و شکست خود و معنای نو آفرینی است...این سخن هر مبارز است٬...و پیروزی بر غیر خود٬ پیروزی بر مهربانی با سلاح نفرت و در نهایت پیروزی بر هستی که از پس این دو است چیره گی بر آن حیرتی است در مقابل هستی که چون علامت سوالی بر لبانمان می نشیند...
اما در این مسیر آن چه معمولا پیش می آید٬فرسودگی است٬ولی این فرسودگی به تمامی متفاوت است که درون این فرسودگی آسایشی عظیم نهفته است بس قابل ستایش و خنده و شادی واقعی هم همین جاست...چه مبارزه همیشه٬بردن نسیت٬مبارزه خودٍ بردن است...«تلاش برای رسیدن به ستیغ گامی است تا دل آدمی را سرشار کند»و در این تلاش نا امیدی هرگز قابل توجیه نیست٬مگر در یک مورد که نا امیدی ترجمه ی پایان نباشد...نا امیدی آغاز راه است نه پایان آن...

کارت دارم.
یه آدرس ایمیلی چیزی از خودت بزار...

جیب بر پنج‌شنبه 14 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 04:28 ب.ظ http://jib-bor.blogsky.com

کلا چیزی نفهمیدم :-b

بزرگتر که شدی میفهمی...

حسین جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:33 ق.ظ http://ho3yn.ir

سوالای سخت سخت میپرسی

تو خودتو اذیت نکن...

مردد جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ق.ظ http://moradad.blogsky.com/

نمی شه... منم ندارم...

هوممم...

بارون خورده جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:31 ب.ظ http://BaroonKhorde.BloGSky.Com

آره خوب ..
اینم یه ره حلیه برای خودش اما جیگر میخواد

نه جیگر نمیخواد...
کافیه یه چیزاییت رو از دست داده باشی...

hiss جمعه 15 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:01 ب.ظ

In harfa goftani nis fahmidanie

اوهوم...

عابر شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:43 ق.ظ http://photonote.blogsky.com

:)
ولش کن
خودت خوبی؟

نمیدونم...

آغازی دیگر دوشنبه 18 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:14 ق.ظ http://start2.blogsky.com

دقیقا مثل این پستی که نوشتی و ما باید تلاش کنیم بفهمیم چی می گی !

هوممم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد