و در چشمان من آسمانی است که هر روز می بارد تنهاییش را و از آسمان آلتم خون می بارد روی حادثه ی مرموز چشمان تو و این عادت همیشگی من است٬آری تو به مهمانی خون دعوت شده ای که من همواره برای کسانی که با نگاه های بی اعتنای خویش مرا بدرقه می کنند آرزو می کنم تا در رنجی عذاب آور در حالی که دمل های سر باز کرده جانشان را می آزارد و خون از دهانشان فواره می زند از درد و چرک طاعون چون خوک کثیفی متفعن بمیرند٬و این عادت من است٬عادت طاعونیان بزرگ٬همانان که ردای سرخ می پوشند آنان هم برای خود دلایل عالی دارند ومن طاعونم٬طاعون بزرگ....
dislike
مهم نی...
به همین سرعت و سادگی
تو به سرعت و سادگی خوندیش...
ینی عالی
خیلی خوشم اومد
درست حس اون لحظات رو ریختی
اوهوم...
نفسم واسه اه عمیق کم میاد احتمالا...
شاید نای آه کشیدن نباشه گاهی...
و در چشمان من آسمانی است که هر روز می بارد تنهاییش را و از آسمان آلتم خون می بارد روی حادثه ی مرموز چشمان تو و این عادت همیشگی من است٬آری تو به مهمانی خون دعوت شده ای که من همواره برای کسانی که با نگاه های بی اعتنای خویش مرا بدرقه می کنند آرزو می کنم تا در رنجی عذاب آور در حالی که دمل های سر باز کرده جانشان را می آزارد و خون از دهانشان فواره می زند از درد و چرک طاعون چون خوک کثیفی متفعن بمیرند٬و این عادت من است٬عادت طاعونیان بزرگ٬همانان که ردای سرخ می پوشند آنان هم برای خود دلایل عالی دارند ومن طاعونم٬طاعون بزرگ....
اگه امید داشتم که می تونم با ممارست مطلب قبلی رو درک کنم... اما این رو... هیچ جوره نخواهم فهمید!!!!
منم واسه درک کردن اینو ننوشتم...
راحت باش...
تناسل معنی نداره ، تیریپ فیلسوفی که برمی داری کلماتی استفاده کن که معنی شونو می دونی ، این اسکلا که به هر حال خوششون میاد .
خوشم میاد ازت. به همه اون دلایلی که میدونی...
نفهمیدم منظورتو !
مهم نی...
بعد چند ساعت : اوهوم
باشه...
نهایت ِ اروتیک ِ یک شعر.مرسی "تو"
مگه شعر بود...؟
حال واسه چی اون لحظه رو گفتی؟
درست فهمیدم یا فکرم منفیه؟!!
درست فهمیدی...
تو همون راحیل قدیمی هستی...؟ همون که یهو رفت...؟