من دیشب خودسوزی یک شب پره را دیدم...
نوشته شده توسط تو
بعضی وقتا آدم میبینه و هیچی نمیگهچون میدونه که اگه جار بزنهاطرافیان میان که با بیل، شب پره رو خاموش کننبهتره آدم فقط بسوزه نه اینکه هم بسوزه و هم له بشه
نمیخوام چیزی بگم...
تماشا کردن...گاهی وقتها از هر فریادی بلندتر است!ولی خامـــــــــــــــــــــــــــوش!!
نه من یه خاموش واقعی بودم درونمم هیچ فریاد بلندی نبود...
شبا بهتره زود بخوابی تا یه سری چیزا رو نبینی...
هه...
...
درودنوشته های این صفحت رو خوندمخوشم اومدکوتاه ، روان و هر کدوم حرفهای زیادی داشت واسه گفتنخیلی خوبه که بتونیم در یه جمله ، بسیار جمله رو بگنجونیم
اوهوم...
خودکشتن و فراموشی ..
و فراموشی های تکراری...
اگر می خواستی چیزی هم بگی نتیجش می شد یک شب پره نیمه سوخته.
اَه آره...
دلت سوخت؟
نه...اندوهناک شدم...
به مقایسه وزن یه آدم و اون شب پره فکر میکنمبعد به وزن شهامت اون شب پره و اون آدم رگ زدهبعد به اینکه "چرا"تهش دلم میخواد از آدم بودن استعفا بدم
با استعفای تو از آدمیت مساله ای حل نمیشه...پس استعفا نده...
من و نسخ کرد!
برو یه نخ سیگار بکش...شاید از نسخی در اومدی... شاید...
بعضی وقتا آدم میبینه و هیچی نمیگه
چون میدونه که اگه جار بزنه
اطرافیان میان که با بیل، شب پره رو خاموش کنن
بهتره آدم فقط بسوزه نه اینکه هم بسوزه و هم له بشه
نمیخوام چیزی بگم...
تماشا کردن...
گاهی وقتها از هر فریادی بلندتر است!
ولی خامـــــــــــــــــــــــــــوش!!
نه من یه خاموش واقعی بودم درونمم هیچ فریاد بلندی نبود...
شبا بهتره زود بخوابی تا یه سری چیزا رو نبینی...
هه...
...
هه...
درود
نوشته های این صفحت رو خوندم
خوشم اومد
کوتاه ، روان و هر کدوم حرفهای زیادی داشت واسه گفتن
خیلی خوبه که بتونیم در یه جمله ، بسیار جمله رو بگنجونیم
اوهوم...
خودکشتن و فراموشی ..
و فراموشی های تکراری...
اگر می خواستی چیزی هم بگی نتیجش می شد یک شب پره نیمه سوخته.
اَه آره...
دلت سوخت؟
نه...
اندوهناک شدم...
به مقایسه وزن یه آدم و اون شب پره فکر میکنم
بعد به وزن شهامت اون شب پره و اون آدم رگ زده
بعد به اینکه "چرا"
تهش دلم میخواد از آدم بودن استعفا بدم
با استعفای تو از آدمیت مساله ای حل نمیشه...
پس استعفا نده...
من و نسخ کرد!
برو یه نخ سیگار بکش...
شاید از نسخی در اومدی... شاید...