چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

حتی امکان داره بیشتر رََم کنی

وقتی اَهلش نباشی اَهلیشم نمیشی، بیخودی سعی نکن...


نوشته شده توسط تو

نظرات 10 + ارسال نظر
یه ضعیفه دوشنبه 28 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:26 ب.ظ

دقیقا

...

هیچکس سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:47 ق.ظ http://babune.blogsky.com

سلام. خوب کردی اومدی.

روباه شازده کوچولو رو دوسش دارم.

یعنی چی؟
یعنی من روباهم یا شازده کوچولو ام یا چی...؟

هیچکس سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:52 ق.ظ http://babune.blogsky.com

سلام. خوب کردی اومدی.

روباه شازده کوچولو رو دوسش دارم.

دوباره یا چی...؟

LosT PsYcHo سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ق.ظ http://lostpsycho.blogsky.com

اهلش که باشی وحشی بازیش بیشتر حال میده....

اهلش که نباشی به وحشی بازیش نمیرسی...

کوریون سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

ووی اینجا چقدر سرده :دی
هفت و پنجاه و چند دقیقه صبح کامنت گذاشتیم واست که بگیم خیلی خیلی خیلی خوشحال شدیم از برگشتنت
آیکون نون سنگک و کله پاچه و سحرخیزی!
فدات ..

نگران سردی اینجا نباش عوضش میام از این به بعد یه کامنتایی برات میزارم که فک کنی زیر کرسی نشستی و یهویی نشادُر رو فقط از دور بهت نشون دادن...

قربونت برم بعضیا میان میرن رو مخ آدم همه که مثل تو نیستن کوریون امن من...
اوه اوه من چقدر کله پاچه دوست دارم...

یه ضعیفه سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:20 ق.ظ

یه سوال کردم تو عمرم ازت
بگو دیگه مدلشو برام مهمه

لینک بزار بیام بهت بگم...

عابر سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ق.ظ http://photonote.blogsky.com

سخت ترین ساده ی دنیا: اهل یعنی چه

یعنی خودت چطوری...؟

aynar سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ق.ظ http://takhtefolad2.blogfa.com

روباه گفت: -یک روباهم من.
شهریار کوچولو گفت: -بیا با من بازی کن. نمی‌دانی چه قدر دلم گرفته...
روباه گفت: -نمی‌توانم بات بازی کنم. هنوز اهلیم نکرده‌اند آخر.
شهریار کوچولو آهی کشید و گفت: -معذرت می‌خواهم.
اما فکری کرد و پرسید: -اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت: -تو اهل این‌جا نیستی. پی چی می‌گردی؟
شهریار کوچولو گفت: -پی آدم‌ها می‌گردم. نگفتی اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت: -آدم‌ها تفنگ دارند و شکار می‌کنند. اینش اسباب دلخوری است! اما مرغ و ماکیان هم پرورش می‌دهند و خیرشان فقط همین است. تو پی مرغ می‌کردی؟
شهریار کوچولو گفت: -نَه، پیِ دوست می‌گردم. اهلی کردن یعنی چی؟
روباه گفت: -یک چیزی است که پاک فراموش شده. معنیش ایجاد علاقه کردن است.
-ایجاد علاقه کردن؟
روباه گفت: -معلوم است. تو الان واسه من یک پسر بچه‌ای مثل صد هزار پسر بچه‌ی دیگر. نه من هیچ احتیاجی به تو دارم نه تو هیچ احتیاجی به من. من هم واسه تو یک روباهم مثل صد هزار روباه دیگر. اما اگر منو اهلی کردی هر دوتامان به هم احتیاج پیدا می‌کنیم. تو واسه من میان همه‌ی عالم موجود یگانه‌ای می‌شوی من واسه تو.

الان خواستی ادای آدم فرهیخته ها رو در بیاری مثلا...؟
باشه بابا تو خوره کتاب تو کتابخون تو کتابخونه تو خوب...
بعدم اصلا پستم ربطی به این نداشت...

aynar سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ب.ظ http://takhtefolad2.blogfa.com

تازگیا ادای خودم رو هم نمیتونم در بیارم چه برسه به ادای آدم های فرهیخته ... اینکه کتاب میخونم اون هم زیاد، کتمان نمیکنم ... دنبال ربطی نبودم که نوشتم منو یاد این داستان انداخت همین ...

ریلکس کن فرزندم...

یاسین سه‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:26 ب.ظ http://www.sooryas.blogsky.com

چه پند خردمندانه ای!

اصلا خرد اینجا موج میزنه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد