شب پره
شنبه 12 فروردینماه سال 1391 ساعت 10:58 ب.ظ
«هر چه انسان تمایل پرخاشگرانه اش را نسبت به دیگران کنترل می کند٬خود آرمانی او بیشتر ستمگر٬به عبارتی پرخاشگر می شود و تمایلات پرخاشگر خود آرمانی او علیه خودش بیشتر می شود»... کل تمدن انسانی به بهای خوارداشت اصل لذت بر پایه ی اصل واقعیت به پیشرفت نائل شده.رابطه ی تمدن و آزادی رابطه ی آنتاگونیستی است که در آن میل بنیادی لیبیدو در نهاد فرد به عنوان مثال رابطه ی جنسی با مادر و ...به عنوان انحراف زنا با محارم تعلیق گردیده..نهاد خانواده روبنایی بر پهنه ی این تلقی انحراف گونه از میل بنیادی است که همه ی مناسبات درونی خود را به سطح سایر نهادهای اجتماعی منتشر می سازد و به این ترتیب جامعه هم به سهم خود به عنوان پدیده منتشره ی گسترش یافته ی خانواده همان مکانیسم نهاد خانواده را در سطحی کلی متجلی می سازد تا با کنترل اید و اصل لذت در فرد آثار مخرب این اصل را بر نظم هستی اجتماعی از طریق کار همگانی و شیوه ی تولید مثل مبتنی بر تک همسری٬کنترل کند.تا از این طریق به سوی پیشرفت حرکت کند... در کشاکش بین تمدن و امیال از آن جایی که اصل لذت نازمان مند و فاقد نظام ارزش هاست از بین نمی رود و در زیر پتک های تمدن و فرهنگ همچنان به حیات پنهان خود ادامه می دهد و تنها در پی ارضای آزادانه ی خودش است...ستیهندگی بین اصل واقعیت و لذت در لایه های تمدن جریان دارد٬بنابر این فرد در درجه اول مورد هجوم تمدن است و نه انسان هر چند که انسان هم به نوبه ی خود همدست تمدن است...تمدن سرکوب گر٬انسان سلطه گر...
اینجا که من هستم هم...
نه آقا، اینجا کلی با اونجا توفیر داره...
«هر چه انسان تمایل پرخاشگرانه اش را نسبت به دیگران کنترل می کند٬خود آرمانی او بیشتر ستمگر٬به عبارتی پرخاشگر می شود و تمایلات پرخاشگر خود آرمانی او علیه خودش بیشتر می شود»...
کل تمدن انسانی به بهای خوارداشت اصل لذت بر پایه ی اصل واقعیت به پیشرفت نائل شده.رابطه ی تمدن و آزادی رابطه ی آنتاگونیستی است که در آن میل بنیادی لیبیدو در نهاد فرد به عنوان مثال رابطه ی جنسی با مادر و ...به عنوان انحراف زنا با محارم تعلیق گردیده..نهاد خانواده روبنایی بر پهنه ی این تلقی انحراف گونه از میل بنیادی است که همه ی مناسبات درونی خود را به سطح سایر نهادهای اجتماعی منتشر می سازد و به این ترتیب جامعه هم به سهم خود به عنوان پدیده منتشره ی گسترش یافته ی خانواده همان مکانیسم نهاد خانواده را در سطحی کلی متجلی می سازد تا با کنترل اید و اصل لذت در فرد آثار مخرب این اصل را بر نظم هستی اجتماعی از طریق کار همگانی و شیوه ی تولید مثل مبتنی بر تک همسری٬کنترل کند.تا از این طریق به سوی پیشرفت حرکت کند...
در کشاکش بین تمدن و امیال از آن جایی که اصل لذت نازمان مند و فاقد نظام ارزش هاست از بین نمی رود و در زیر پتک های تمدن و فرهنگ همچنان به حیات پنهان خود ادامه می دهد و تنها در پی ارضای آزادانه ی خودش است...ستیهندگی بین اصل واقعیت و لذت در لایه های تمدن جریان دارد٬بنابر این فرد در درجه اول مورد هجوم تمدن است و نه انسان هر چند که انسان هم به نوبه ی خود همدست تمدن است...تمدن سرکوب گر٬انسان سلطه گر...
میفرماد
هوشیاران را همه چیزی به وحشت افکند...
دو جا فرماده...؟
میفرماد
هوشیاران را همه چیزی به وحشت افکند...
نه دقیقا همه چیز...
خودمم هنوز نمیدونم دقیقا چرا لینکت کردم؟؟؟
واقعنا...نه؟
اگه میدونستی چه خبره اصلا لینک نمیکردی...
بیا اینجا
نمیام...