چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

همانجا ها بود که تو روح مرا خواندی

تو با من میرقصیدی و روح من روبروی تو  لایه لایه از هم باز میشد...


نوشته شده توسط تو

نظرات 1 + ارسال نظر
سام شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:46 ق.ظ http://havayetora.blogsky.com/

خب چرا نیام بخونم ؟؟؟ جملهاتون متفاوته دیگه ... یعنی کلا هر جمله که میگین آدم باید یه کیلو آجیل بخره بره تو اتاقش تنهایی بشینه بعدش بهش فک کنه که منظور خانم (من و تو ) چی بووود
اصلا مشکل بزرگتر اینه من هنوز موندم این واژه (نوشته شده توسط تو ) یعنی چیییی
اصلا چرا اینقد حرفا رو میپیچوونین
البته نمیخوام جسارت کرده باشم ... تازه مرسی که اجازه میدین نظراتم تایید بشه ....
شما که هی یه بار نیومدین تو این وبلاگ بیچاره من هی ببینین چی نوشتم ... اصلا شاید هی ب خودم فحش داده باشم اصلا هی شاید گنجی توش گذاشته باشم
حالا که نمیاین حداقل بذارین من بیام ...

خوش به حالت.
کاش من به اندازه تو رد کرده بودم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد