چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

در نهایت هر دو تمام میشویم

من زندگی را زار میزنم و زندگی برای من زار میزند...


نوشته شده توسط تو


نظرات 1 + ارسال نظر
عابر چهارشنبه 3 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:28 ب.ظ http://photonote.blogsky.com

همه هم معنی همیم
ساعتی شنی که سالهاست دارد شنهایش توی چاه میریزد

توی یک شمارش معکوس
چه خبری میتواند باشد که؟

به جز مرگ دانه دانه ذرات

ما به هم محتاجیم
که کمی آرامتر بمیریم
کمی درد هم را کم کنیم

چه خیالی! کدام ما!
مایی که از نصف بیشترمان نام این را زندگی گذاشته ایم
و برای زنده ماندن بیشتر خون هم را می مکیم

هوممم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد