چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

و من هنوز در غم های او سردرگم میشوم

وقتی آرام میشود، خیلی آرام و لبهایش میریزد یعنی غمگین است، بسیار غمگین...


نوشته شده توسط تو

نظرات 2 + ارسال نظر
عسلــــ ـ ـ شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ب.ظ http://www.farisan.blogfa.com/

::
ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ …
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﯾﮏ جایی
به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ
ﺑﺮمبگردد !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ !
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ !!!
::
::
یه زمانی میرسه که خاطره های خوب هم آدمو دیوونه میکنن …
::
::
شاید از مد افتاده باشد
شاید دیگر اندازه ام نباشد
اما همچنان عطر خاطره میدهد پیراهنی که روی شانه هایش اشک ریخته ای !!!
::

خوش به حالت. کاش من به اندازه تو آزاده بودم...

م.ک.خ دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:46 ق.ظ http://mkkh.blogfa.com

بغض ...

گریه کن، این بغضا فایده نداره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد