آن روز من تمام حرفهای نگفته ام را، نگاهت میکنم...
نوشته شده توسط تو
بازم نمی فهمه..
میفهمه...
من گم شده در تو یا تو گم شدی در خود؟
هیچ کدوم...
خوبه فقط نگاه می کنی چون اگه می خواستی بگی خیلی مبتذل می شد
نه لزوماً...
من بودم و تو بودی و حضوری به گستردگی عشقو بستری که لبریز از ما شدن بودعطر بارانبوی گیسوان ِ توسبز باشی و بی کران
بی کران. هه...
الان که نگاه کردم دیدم که احتمالا سو تفاهم شدش.منظورم این بود که گفتن فی ذاته٬مبتذله.خود حرف زدن مبتذله نه حرف مبتذل زدن.تازه مبتذلم نه به اون معنایی که اول به ذهن میرسه به معنای عدم توانایی گفتار در گفتار.
باشه...
نشود فاش کسی آنچه میان من و توستتا اشارات نظر نامه رسان من و توستگوش کن با لب خاموش سخن میگویمپاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
هومم...
خیلی صبوریشایم تفنگ سرپرمن چرا تا حالا این پستو ندیدم!
من فقط راجع به یه چیزای خیلی محدودی صبورم...
بازم نمی فهمه..
میفهمه...
من گم شده در تو یا تو گم شدی در خود؟
هیچ کدوم...
خوبه فقط نگاه می کنی چون اگه می خواستی بگی خیلی مبتذل می شد
نه لزوماً...
من بودم و تو بودی و حضوری به گستردگی عشق
و بستری که لبریز از ما شدن بود
عطر باران
بوی گیسوان ِ تو
سبز باشی و بی کران
بی کران. هه...
الان که نگاه کردم دیدم که احتمالا سو تفاهم شدش.منظورم این بود که گفتن فی ذاته٬مبتذله.خود حرف زدن مبتذله نه حرف مبتذل زدن.تازه مبتذلم نه به اون معنایی که اول به ذهن میرسه به معنای عدم توانایی گفتار در گفتار.
باشه...
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
هومم...
خیلی صبوری
شایم تفنگ سرپر
من چرا تا حالا این پستو ندیدم!
من فقط راجع به یه چیزای خیلی محدودی صبورم...