چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

چسبندگی های روح ما

تمام چسبندگی هایمان از همان شب تابستانی سگی شروع شد

امروز خیلی سنگینه و من تحمل این حجمش رو ندارم

امروز از اون روزاست که باید توی اتاقم میموندم که هیچ کس رو نمیدیدم و هیچ صدایی رو هم نمیشنیدم...



نوشته شده توسط تو

نظرات 1 + ارسال نظر
عابر جمعه 22 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:10 ب.ظ

چقد سخته که هیچکس بدرد نخوره
یه تنهایی جانکاه که نمیخوای و نمیتونی ازش بیای بیرون

شایدم یه تنهایی لذت بخش...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد